مترجم و تحلیل گر: عاطفه غرقی، روانشناس
اختلال کمبود توجه بیشفعالی یا اختلال کم توجهی بیشفعالی (ADHD) یک اختلال روانپزشکی است که کودکان پیشدبستانی، کودکان، نوجوانان و بزرگسالان سراسر جهان را مبتلا کرده و مشخصهی آن الگوی کاهش پایدار توجه و افزایش تکانش گری و بیشفعالی است. ADHD اغلب با اختلالات دیگری همراه است ازجمله اختلالات یادگیری، اختلالات اضطرابی، اختلالات خلقی و اختلالات رفتار ایذایی.
داستان تامی
تامی پسر ۸ ساله کلاس سومی است. او کلاس دوم بود که والدینش برای چندمین بار به مدرسه خواسته شدند. نمرات تامی بسیار پایین بود و تکالیف کلاسی را ناقص انجام میداد و در انجام تکالیف منزل نیز عملکرد خوبی نداشت.
اولین بار نبود که این نگرانی ها در مدرسه به وجود آمده بود. تامی در پایان کلاس اول، علی رغم این که در آزمونی که توسط مشاور مدرسه گرفته شده بود توانایی های بالایی از خود نشان داد ، اما با خواندن مشکل داشت. در آن زمان شکایت تامی از این بود که سرو صداهای موجود در کلاس باعث پرت شدن حواسش شده است. ارزیابی های بیشتر در آن زمان توسط روانپزشک او، احتمال وجود اختلال ADHD را در وی نشان داد که از نوع بی توجهی بود. از آنجا که والدین او- به خصوص پدرش- مشکلی با بیش فعالی نداشتند، مخالف هر گونه درمان دارویی بودند. آن ها چندین کتاب خودیار برای یادگیری مهارتهای لازم برای کمک به تامی جهت انجام تکالیف مدرسه و از بین بردن بی احترامی هایی که به بزرگترها میکرد تهیه کردند. پیشرفت او خوب بود ولی پدر تامی از مادرش به علت بی توجهی به نظم و انضباط شکایت داشت. مادر تامی به این دلیل که معتقد بود درست نیست که او از تمام فعالیتهای مورد علاقه اش منع شود، با همسرش مشاجره میکرد.
جهت کمک به حل مشکلات تامی و مقابله با اختلاف نظرهایی که میان والدین او در مورد رویکرد صحیح وجود داشت، تامی به یک روانپزشک کودک ارجاع داده شد. ارزیابی های انجام شده، تشخیص اختلال ADHD را تایید کرد. تلاش والدین برای سازماندهی به تکالیف مدرسه او کمک کننده بود اما همه موافق بودند که کافی نبوده است. پدر تامی پس از صحبت با خواهرش که پسر او نیز مبتلا به اختلال ADHD بود و پاسخ خوبی به دارودرمانی داده بود، از موضع خود پایین آمد.خواهرش درگیری هایی که او در مدرسه داشت و زمان هایی را که به دفتر مدرسه فرستاد شده بود را به پدر تامی یادآوری کرد.
تامی در جلسه ای که در آن پدر و مادرش نیز حضور داشتند، در مورد این که چقدر از مشکلاتی که دارد خسته است و از تلاش هایی که در مدرسه داشته، دلسرد شده است صحبت کرد. او گفت که بیشتر شب ها با گریه خوابش میبرد.
تصمیمی که برای درمان تامی گرفته شد، استفاده از داروهای محرک بود و او پاسخ قابل انتظاری به این درمان داد. وقتی تامی به یک گروه خواندن بزرگتر منتقل شد و به عضویت تیم بسکتبال مدرسه درآمد بسیار خوشحال بود. تجویز دارو برای تامی به نحوی انجام شد که تاثیرات آن در طول مدت زمان حضور او در مدرسه تا عصر ادامه داشته باشد و رفتار وی در آخر هفته مشکلی نداشت.

داستان جاش
جاش دانشجویی ۱۹ ساله است که برای کمک گرفتن در مورد مشکلات تحصیلی به کلینیک دانشکده مراجعه کرده است. از ۶ ماه قبل که دانشگاه باز شد، او در آزمون ها عملکرد ضعیفی از خود نشان داد و نتوانست برنامه درسی خود را مدیریت کند. نگرانی های او در مورد اخراج از دانشکده موجب مشکلات خواب، تمرکز کم و ناامیدی در وی شده بود. پس از پایین شدن نمرات، او به خانه بازگشت و به خانواده اش گفت که باید ترک تحصیل کند. وقتی جاش کوچکتر بود، مادرش او را به کلینیک برده بود و در آنجا او و برادر بزرگش برای ADHD تحت درمان قرار گرفته بودند. مادرش میخواست بداند که آیا ADHD باعث این مشکلات شده است یا جاش مسئله را بزرگ کرده است.
جاش در ۹ سالگی به کلینیک مراجعه کرده و ADHD در وی تشخیص داده شده بود. مدارک مربوط به آن ارزیابی نشان می داد که جاش در مدرسه در نشستن روی صندلی، گم کردن وسایل، پیروی نکردن از مقررات، عدم تکمیل تکالیف منزل و گوش ندادن دچار مشکل بوده است.
علاوه بر این روانشناس مشکلات خواندن را نیز تایید کرده بود. از آنجایی که جاش معیارهای تشخیص اختلال ناتوانی در یادگیری را نداشت، نتوانسته بود خدمات ویژه آموزشی را دریافت کند. اولین پزشک جاش، دارودرمانی را پیشنهاد کرده بود اما مادرش حاضر به انجام آن نشده بود. در عوض، او برای جاش یک معلم خصوصی گرفت تا روی تمرکز و مهارت های خواندن وی کار کند.
پس از آغاز دانشگاه، جاش گفت که اغلب در هنگام خواندن و یا گوش دادن به سخنرانی، به سختی میتواند تمرکز کند. به دلیل استرسی که در مدرسه داشت، به سختی به خواب میرفت، انرژی کمی داشت و نمیتوانست مانند هم سن و سالانش به تفریح بپردازد.
برادر بزرگتر جاش نیز مبتلا به ADHD بود. پدر جاش که نارساخوانی ( اختلال خواندن) داشت، وقتی او ۷ ساله بود از دنیا رفت. پدرش در نیمسال اول از مدرسه عالی اخراج شده بود.

منبع:The American Psychiatric Association (APA)
 
								 
															









 
															