نقص و شرم یعنی در عمیق ترین سطوح ذهنی ام معتقدم آنقدرها که باید خوب نیستم.
نقص و شرم یعنی احساس ارزشمندی نکردن، احساس دوست نداشتنی بودن، این فکر که عیب و ایرادی درونی دارم و اگر کسی آن را بفهمد، دچار احساس شرمندگی میشوم.
اما نقص و شرم چگونه شکل میگیرد؟
زمانی که کودک بودیم، نزدیکترین افراد زندگیمان که والدین یا خواهر و برادرها یا همسالانمان بودند.
به اندازه ی کافی احساس مهم و ارزشمند بودن به ما نداده اند، به اندازه کافی احساس نکردیم که خوبیم و صرفا به خاطر وجود داشتن و انسان بودنمان باارزشیم.
اگر اوضاع وخیم تر از این بوده باشد و به خاطر ظاهر و قد و اندازه و هیکلمان و حتی بعضی رفتارهایمان مورد تمسخر و قضاوت و انتقاد و تحقیر و سرزنش و طرد شدن قرار گرفته ایم.
این باور در ما شکل گرفته که ذاتا ادم مشکل داری هستیم.
گاهی نقص و شرم به این دلایل نیست و اوضاع برعکس است.
مورد تایید بودیم و موفق بودیم و تلاش میکردیم.
اما هیچوقت نمیتوانستیم رضایت پدر و مادر را جلب کنیم. هرچقدر تلاش میکردیم به ایده ال ها و معیارهای والدینمان دست نمیافتیم.
آنها فقط صد میخواستند و حتی به نود هم راضی نبودند، در نتیجه بازهم باور میکردیم که ما مشکل داریم.
این باور، این احساس با ما رشد کرده و بزرگ شده.
امروز برای مقابله با این باور و احساس خوب نبودن کارهای مختلفی می کنیم:
همه تلاش و توان و تمرکز و انرژی مان را میگذاریم روی ظاهری زیبا و بی عیب و نقص داشتن، تن به عمل های جراحی مختلف میدهیم.
تا فقط و فقط مورد تایید و پذیرش و دوست داشتن دیگران قرار بگیریم.
ثروت و ثروت اندوزی برایمان بیش از حد مهم می شود. مدام بیشتر و بیشتر میخواهیم، تا بقیه بگویند فلانی را ببینید چقدر داراست.
آنوقت یک نفس راحت میکشیم که دیده شدیم و تایید شدیم.
به دنبال همسری ثروتمند میگردیم تا بر روی بی ارزشی درونی مان نقابی بزنیم .
او را چون مدالی طلایی به همه نشان دهیم و بگوییم ببینید چه به دست اوردم، پس من ارزشمندم. مرا ببینید.
می شویم یک معتاد به کار که مدام و مدام کار میکنیم، از تفریح و سلامت و روابط دوستانه و صمیمانه مان میگذریم چون میخواهیم پیشرفت کنیم.
رشد کنیم، موفق شویم ولی به بهای از دست دادن سایر جنبه های زندگیمان، به بهای اسیب های جسمانی و روانی به خودمان.
وارد روابط عاطفی سطحی و موازی میشویم تا به خودمان ثابت کنیم با ارزشیم و خیلی ها خواهانمان هستند. اما دریغا و افسوس که این روابط نه عمقی دارند و نه لذتی.
اگر فکر کنیم در کاری، یا جایی نمیتوانیم به نحو عالی و کامل و بی عیب و نقص عمل کنیم اصلا سمتش نمیرویم.
و یا میپذیریم که بی ارزشیم و مدام خودمان را با دیگران مقایسه میکنیم و خودمان را ناارزنده می کنیم .
اجازه میدهیم دیگران با ما چنین رفتارهای داشته باشند و مدام در ذهنمان خودمان را محکوم و سرزنش می کنیم.
و همه ی اینها یعنی نقص و شرم.. یعنی باور به اینکه آنقدرها که باید خوب نیستم.
نقص و شرم یعنی نقابی زیبا به چهره ولی احساسی بد در درون، یعنی نمایش دادن آنچه که به واقع نیستیم.
تلاش برای زیبایی، ثروتمند شدن، تلاش و کار کردن و موفق شدن همه رفتارهای سالمی هستند.
تاکید آنجاست که تمرکز افراطی و بیش از حد براین مسائل وجود دارد و پای هیجانهای شدید در مورد اینمسائل در میان است.
خودمان را ببینیم، درونمان را ببینیم، میتوانیم همینطور که هستیم و با وجود همه عیب و نقص هایمان خودمان را دوست داشته باشیم و بپذیدیم؟
نویسنده: راضیه موچان
روانشناس و طرحواره درمانگر