- مکانیسم های دفاعی و شکل گیری الگو ها
- برخی از رایج ترین مکانیسم های دفاعی
مکانیسم های دفاعی مجموعه اعمالی هستند که ما در شرایط مختلف روانشناختی برای فرار و یا مقابله با یک تنش دفاعی بکار می گیریم اما چگونه این رفتار ها به ما آسیب خواهند زد؟
در ادامه با کلینیک اعصاب و روان هیربد همراه باشید
“هنگامی که کودکان در سنین رشد خود با درد های روانشناختی و اضطراب مواجه می شوند برای کاهش این نا ملایمات مکانیسم های دفاعی را برای خود ایجاد می کنند، اما نکته تلخ اینجاست که همین مکانیسم های دفاعی در آینده همچون مخدر عمل خواهند کرد و محور بقاء فرد به آنها وابسته خواهد شد که خود این عمل محدودیت ها و آلام وحشتناکی را برای وی به دنبال خواهد داشت”
پروفسور رابرت فریستون
مکانیسم های دفاعی و شکل گیری الگو ها
فطرت انسان بگونه ای شکل گرفته که همواره قادر باشد تا از خود در برابر خطرات و ناملایمات محافظت کند؛ انسان بصورت ذاتی همواره به دنبال حفظ جان خود بوده و از آن به عنوان مهم ترین دارایی اش حفاظت کرده است، اما این محافظت تنها شامل بُعد جسمانی وی نمی شود، بلکه ما از کودکی به صورت فطری یاد می گیریم تا چگونه در برابر ناملایمات و همچنین سختی های روانشناختی نیز مقاومت کنیم.
این نوع تکنیک های دفاعی از بدو تولد شروع به گسترش می یابند و با بالا رفتن سن و تجربه تکمیل تر می شوند.
به عقیده محققان مکانیسم های دفاعی که انسان در ابتدای زندگی برای خود طراحی می کند می توانند مفید باشند اما با گذشت زمان و بالا رفتن سن، خود این مکانیسم ها می توانند ابزار هایی بسیار مخرب و آسیب زننده باشند. به همین دلیل با تشخیص و کنار گذاشتن این مکانیسم ها خواهیم توانست از درون رشد کنیم و روابط عمیق ترس را به وجود بیاریم؛ این اعمال به ما کمک خواهند کرد تا بتوانیم زندگی را که آرزویش را داریم برای خودمان بسازیم.
در ادامه به بررسی ریشه های به وجود آمدن این مکانیسم ها، دلایل استفاده از آنها و همچنین روش های خلاصی و کنار گذاشتن این روش ها را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
مکانیسم دفاعی چیست؟
یک مکانیزم دفاعی است که فرد با بکارگیری آن آلام روانشناختی و روانشناختی همچون استرس و اضطراب را در خود از بین برده یا تسکین می دهد.
با وجود این تفاسیر بنظر نمی رسد که مکانیسم دفاعی چیز بدی باشد، اما بگذارید با استفاده از یک مثال این مسئله را بهتر بیان کنیم، یک زره آهنی شاید شما را در برابر ضربات حفظ کند اما بکلی آزادی و قدرت حرکت را از شما خواهد گرفت؛ همین گفته در رابطه با مکانیسم های دفاعی نیز صدق می کند.
به گفته دکتر رابرت فیرستون “هر فرد روش های خاصی را برای دفاع از خود بر می گزیند تا بتواند با حوادث تلخ مقابله کند، اما این استراتژی ها همیشه به مانند گذشته مفید نخواهند بود، بعد گذشت مدتی زندگی شما بکلی طراوت خود را از دست خواهد داد و شما دچار نوعی کرختی یا بی حسی خواهید شد”.
دلیل ایجاد یک مکانیسم دفاعی چیست؟
تمام کودکان در دوران طفولیت قطعا برخی صدمات روانشناختی و عاطفی را تجربه خواهند کرد زیرا هیچ پدر و مادری کامل نیستند و قطعا نمی توانند تمام وقت خود را در اختیار فرزندان بگذارند، به همین دلیل همه ما مواردی همچون طرد، غفلت و بی توجهی، عصبانیت و تنبیه از جانب والدین را تجربه کرده ایم و به همین وسیله خود را با محیط سازگار کرده و استراتژی های را برای کنترل کردن این شرایط ایجاد کرده ایم تا قادر به دفاع از خودمان باشیم.
در ست شبیه خفاش ها، ما نیز بهترین روش های تعامل برای برطرف کردن نیاز هایمان را از والدین خود می آموزیم؛ به گفته دکتر دانیل سیگل (روانشناس و نویسنده کتاب فرزند پروری از درون خانه) “ما از کودکی به صورت غریزی شروع به آموختن می کنیم به عنوان مثال همه ما می دانیم که از همواره برای داشتن یک زندگی خوب باید کار کرد”.
مادری که در برابر گریه های کودک وا کنش نشان نمی دهد به فرزند خود می آموزد که گریه کردن استراتژی مناسبی برای بدست آوردن چیزی که نیاز دارد نیست، پدری که گاهی اوقات ما را در محبت غرق می کند و گاهی بکلی ناپدید می شود به ما می آموزد برای اینکه بخوام از او بهره ببریم باید به همیشه خود را به او بچسبانیم!
الگوی وابستگی که ما از اولین روز های زندگی خود تجربه می کنیم نقش مهمی در شکل گیری باور های ما در نحوه ایجاد رابطه با دیگران ایفا خواهد کرد.
حتی اگر والدینی حساس و مهربان هم ما را بزرگ کرده باشند باز هم عللی وجود خواهند داشت که ما را مجبور به ایجاد یک استراتژی دفاعی بکنند و ما را مجبور کنند تا از زندگی کردن و لذت بردن عقب نشینی کنیم.
حالا زمان تغییر است
حال سوال این است که می بایست از این درد رنج ببریم و یا در مقابل آن برای دفاع از خود به یک دنیای غیر واقعی پناه ببریم؟ حل اینگونه مشکلات به وسیله یک استراتژی دفاعی، تاثیر عمیقی بر سلامت عاطفی فرد و عملکرد کلی وی خواهد داشت، اما این راه حل برای یک کودک در حال رشد موجب شکل گیری نوعی دفاع روانشناختی خواهد شد و تاثیر عمیق تری بر وی خواهد داشت.
قطعا اولین الگو های هر کودکی والدین او می باشند، حال تصور ضعف و ناتوانی والدین توسط کودک آسیب های عاطفی جدی را برای وی به دنبال خواهد داشت، حال نکته اصلی اینجاست، اگر قرار باشد که فرد تنها از خود مراقبت کند داشتن الگو هایی دفاعی و استراتژی هایی برای فرار از مشکلات ممکن است جواب گو باشد اما زمانی که شما وظیفه حفاظت و حراست از سایر افراد را دارید دیگر این یک راه حل مناسب نخواهد بود.
برخی از رایج ترین مکانیسم های دفاعی
مکانیسم های دفاعی در دوران کودکی
نحوه شکل گیری مکانیسم های دفاعی ما در زمان کودکی وابستگی زیادی به نحوه ارتباط ما به عنوان یک کودک با والدین و همچنین سایر نزدیکان دارد که از جمله می توان به الگو های وابستگی اشاره کرد.
به همین دلیل زره ای که ما در اطراف خود ایجاد می کنیم به روش های مختلفی قابل آشکار شدن است، هنگامی که فرد کودک یا خردسال است ممکن از استراتژی های مانند بستن چشم و یا کشیدن پتو بر روی خود در هنگام ترس و یا مکیدن انگشت استفاده کند.
با بالا رفتن سن زره دفاعی ما نیز فرق خواهد کرد، در این دوران ممکن است برای دفاع از خود یک حالت دفاعی را برگزینیم و سعی کنیم تا از خودمان مراقبت کنیم.
گاهی ممکن است مکانیسم دفاعی یک کودک اتخاذ سکوت باشد و یا در کودکی دیگر پرخاشگری و فریاد زدن، گاهی ممکن کودک دست به تغیان و شورش در مقابل قوانین حاکم بر زندگی خود زده و کار هایی زشت انجام دهد، گاهی نیز ممکن است برای کمال گرایی تلاش کند.
بسته به الگوی دلبستگی که کودکان با آن رشد می کند ممکن است یاد بگیرد برای اینکه از کسی صدمه نخورد به هیچکس اعتماد نکند گاهی نیز ممکن است دچار حس ناامیدی شده و بخاطر ترس از رها شدن تنهایی را برگزیند.
نظریه ها
به گفته دکتر فیرستون از سایر مکانیزم های دفاعی در کودکان می توان به قایم شدن زیر تخت و یا در سنین بالاتر، شرکت نکردن در فعالیت های اجتماعی مانند تیم های ورزشی و یا فعالیت های دوران دبیرستان باشد، همچنین. می توان به پناه بردن به بازی های رایانه ای برای پر کردن این خلاء اشاره کرد.
همچنین در مقطع بالاتر می توان اعتیاد به الکل و یا مواد مخدر را نیز عنوان کرد.
مکانیسم های دفاعی در بزرگسالان
در انتخاب نوع استراتژی و یا مکانیسم های دفاعی بزرگسالان دارای رفتاری پیچیده تر هستند، این نوع دفاع ها انواع مختلفی را شامل می شوند که از جمله می توان به جدایی از اجتماع، عدم برقراری روابط عاطفی و عاشقانه، اعتیاد به الکل و یا سایر مواد مخدر اشاره کرد که در نهایت می تواند منجر به ایجاد شکست های شغلی و سرخوردگی های عاطفی شود.
برای دانستن اینکه آیا شما هم از مکانیسم های دفاعی استفاده می کنید یا خیر قصد داریم تا به برخی نشانه های وجود این اختلال که در اثر تحقیقات رابرت فیرستون بدست آمده اشاره کنیم.
- فقدان احساسات و تغییر شخصیت
- گرایش نسبت به مواد مخدر و یا رفتار های اعتیاد آور
- تمایل به انزوا و تنهایی
- نگرش خود انتقادی
- نگاه بد بینانه و مشکوک به دیگران
البته نکته قابل توجه این است که این زره دفاعی همواره بر تن ما نیست! ممکن است امروز از مکانیزم دفاعی خود استفاده کنیم اما فردا رفتار طبیعی خودمان را داشته باشیم به همین جهت ما این امکان را خواهیم داشت که عادات خوب و بد را از یکدیگر تمییز دهیم.
موانع را از سر راه بردارید
این گفته به این معناست که برخی استراتژی های که ما بکار می بریم حتی ممکن است برای ما مفید هم باشند، هدف ما از این بررسی حذف استراتژی های محدود کننده است.
- به عنوان مثال آیا احساس می کنید که بیش از حد نسبت به همسرتان حساس هستید و دائمان نسبت به وی دید انتقادی دارید؟
- آیا آنقدر از رفتار و اعمال خودتان واهمه دارید که از ترس آسیب رساندن به اعضای خانواده همواره از آنها دوری می جوئید؟
- آیا به دنبال سرگرمی های موقتی هستید که هیچ فایده ای برای آینده شما ندارند و صرفا هدف شما از دنبال کردن آنها وقت گارانتی است؟
- آیا احساس بدی نسبت. به همکاران خود دارید و نمی توانید به آنها اعتماد کنید؟
- در طول روز احساس نا امیدی و ناراحتی به شما دست می دهد؟
لازم است متذکر شویم که همه انسان ها مکانیسم های دفاعی مخصوص به خود را دارند؛ به همین دلیل تلاش برای یافتن و شناسایی این مکانیسم ها نه تنها کار بد و شرم آوری نیست، بلکه سبب خواهد شد تا زندگی راحت ترین را نسبت به گذشته داشته باشید.
مکانیسم های موقتی
برخی مکانیسم های دفاعی موقتی هستند، به این معنا که فقط در برهه خاصی از زندگی ما کارایی داشته اند، و در حال حاظر هیچ فایده ای برای ما ندارند اما فرد حاظر به ترک این مکانیسم نیست! زیرا در اثر ترک این عادت وی دچار تشویش شده و نوعی احساس نا امنی را تجربه خواهد کرد.
همانگونه که اشاره کردیم مکانیسم های دفاعی که ما برای خود انتخاب می کنیم ریشه در دوران کودکی ما دارند، به همین دلیل تطبیق دادن آنها با زندگی کنونی ما امکان پذیر نیست.
کودکی که یاد گرفته تا به هیچ کس اعتماد نکند و یا اینکه از ترس ترد شدن و مورد بی توجهی قرار گرفتن انزوا را انتخاب کرده باشد، قطعا در آینده نخواهد توانست با دیگران ارتباط برقرار کند، این موضوع نمود خود را بشدت در هنگام برقراری روابط عاطفی نشان خواهد داد.
مکانیسم های دفاعی چگونه به ما آسیب می زنند؟
در اغلب موارد یک مکانیسم دفاعی قادر است تا شما را دچار یک تسکین موقتی کند، همین امر موجب می شود تا شما دوباره و دوباره از آن استفاده کنید، بدون آنکه سعی در رفع دائمی این مشکل داشته باشد که پس از اتمام تاثیر آن نیز پشیمانی و سرخوردگی فرد را نیز به همراه دارد.
به عنوان مثال شما با فرد مورد علاقه تان آشنا می شوید و شبی فوق العاده را در کنار یکدیگر سپری می کنید، شما احساس می کنید که او را عاشقانه دوست دارید و او نیز همین حس را نسبت به شما دارد، همه چیز بر طبق روال عادی خود پیش می رود اما صبح که از خواب بیدار شوید بخاطر ترس از دست دادن او و یا اینکه ممکن او شما را نادیده بگیرد یا از هرچیز دیگری افکار مشوش کننده ای به سراغتان خواهد آمد.
پس از این اتفاق دیگر شما کشش سابق را نسبت به فرد مورد علاقه خود نخواهید داشت و حتی ترجیح خواهید داد که بهتر است تنها باشید تا اینکه استرس از دست دادن یا نادیده گرفته شدن را تحمل بکنید.
همین روند باعث خواهد شد تا کم کم به انزوا کشیده شده و دایره انسان های اطراف ما کوچک تر و کوچک تر شود، تنهایی بزرگترین بهایی است که باید برای استفاده از این زره! بپردازیم.
به گفته رابرت فیرستون “در این حالت فرد بیشتر بر روی خود و تنهایی متمرکز است و هیچ توجهی به دیگران نخواهد داشت از این رو ظرفیت او برای ابراز و پذیرش عشق کم و کمتر خواهد شد.
مکانیسم دفاعی ما چگونه عمل می کند؟
طبق گفته های رابرت و لیزا فیرستون، همه ما گفتگوی داخلی یا “صدای درونی انتقادی” داریم که به عنوان زبان سیستم دفاعی ما عمل می کند. این “صدا” مانند یک مربی درونی است که ما را ترغیب به عقب نشینی از فعالیت های هدف دار می کند،این صدا احساسات ما را دفن کرده و ما را به انزوا وا می دارد. این امر ما را با تشویق رفتارهای بدبینانه نسبت به دیگران و افکار خود متنفرانه نسبت به خود باعث خواهد شد تا بیش از پیش به این نوع رفتار ها معتاد شویم.
صدای درونی انتقادی، یک توهم شنوایی نیست بلکه معمولاً به عنوان افکار منفی یا تفسیری که یکپارچه در ذهن و در رابطه با اعمال ما رخ می دهد تجربه می شود که دائما موجب از بین رفتن روانشناختیه فرد می شود. به عنوان مثال، در طول یک جلسه کاری این صدا ممکن است دائما فرد را از بیان نظراتش منصرف کند و افکاری نظیر “فقط ساکت باش! هیچکس دوست ندارد نظر تو را بشنود” و افکاری نظیر آن ذهن فرد را مشوش سازد.
مرد هزار چهره!
این صدای درونی علاوه بر یک منتقد قادر است تا خود را به شکل یک تسکین دهنده و یا اغوا کننده نیز ظاهر کند؛ به عنوان مثال او ممکن برای تسکین بیشتر شما را به نوشیدن یک لیوان بیشتر از الکل تر غیب کند یا از سیگار به عنوان یک تسکین دهنده بهره ببرد، او می تواند شما را از رفتن به مهمانی باز دارد، مثلا بگوید با نرفتن به این مهمانی آرامش بیشتری خواهی داشت.
اما همین صدا بعد از اینکه شما به خواسته او تن دادید در نقش یک منتقد دوباره ظاهر خواهد شد؛ او به شما می گوید “دیدی تحمل ترک الکل رو نداشتی” “دیدی دوباره سیگار کشیدی” یا “با نرفتن به اون مهمونی خودت رو تنها تر کردی”.
صدا های انتقادی درونی از راهی و به هر شکلی می توانند خود را به ما نزدیک کرده و در ما رسوخ کنند، هدف همه آنها نیز ایجاد یک منتقد درونی و بکار گرفتن اعمال ماست.
این منتقدان درونی نشأت گرفته از تجربیات تلخ دوران کودکی فرد هستند، فرد در دوران کودکی قادر بوده تا با استفاده از این نوع استراتژی ها نوعی مسکن موقت را برای خود تجویز کند، حال پس از گذشت سال ها این نوع رفتار به بخشی از وجود او تبدیل شده اند.
حال فرد قرار است تا با بچالش کشیدن خود این نوع عادات و رفتار ها را ترک کند، قطعا در ابتدای راه ما دچار ترس خواهیم شد، زیرا قرار است تا با بخشی از هویت خود در جدال قرار گیریم، کنار گذاشتن این مکانیسم های دفاعی باعث خواهد شد تا من جدیدی شکل گرفته و فرد از بند محدودیت های گذشته رهایی یابد.
دوران کودکی، ریشه اصلی بروز الگو های غلط
همانگونه که گفتیم این منتقد ها ارتباط تنگاتنگی با دوران کودکی فرد دارند، فرض کنید که فرد در یک خانواده ای به دنیا آمده که اعضای آن دائما به دنبال رفع نیاز های مالی خود بوده از و او خود را فردی سربار قلمداد می کرده، حال ذهنیت او جوری شکل می گیرد که دائما به او تلقین می شود که برای بقای خود باید بجنگی.
وقتی چنین رفتاری در فرد شکل بگیرد تفاوتی نخواهد داشت که فرد مقابل او چکسی باشد، خواه رئیس، همسر و یا فرزندان خود او، در هر صورت او رفتاری مشابه و دفاعی را در پیش خواهد گرفت.
مکانیسم دفاعی که ما بر می گزینیم بر اساس نظم دادن و یا کنترل روابط ما در دوران کودکی شکل گرفته است زیرا در آن دوران ما نباید به هر کسی اعتماد می کردیم، در دوران کودکی این صدا دائما به ما تذکر می داد که “تو ضعیف هستی پس مراقب باش” یا “تو برای مراقبت از خودت به یک فرد بزرگتر نیاز داری”.
ممکن است این نوع تفکر در دوران کودکی فرد برای او بسیار مفید واقع شده باشد، اما اکنون به بخشی از هویت وی تبدیل شده و او قادر به تشخیص این موضوع نیست که این تفکرات دیگر جایی در زندگی کنونی او ندارند.
اما حالا زمان آن فرا رسیده تا این عقاید قدیمی و معیوب را کنار بگذاریم و برای بهتر شدن زندگی خود هویتی نو بسازیم.
به چالش کشیدن این صدا می تواند دردناک و اضطراب آور باشد، زیرا ما را مجبور می کند تا با ریشه تفکر ناسازگارانه روبرو شویم. این عمل ما را به یاد رویدادهای دردناکی که در گذشته رخ داده است می اندازد و باعث خواهد شد تا در وهله اول ایده های منفی در مورد خودمان اتخاذ کنیم.
برای دستیابی به موفقیت لازم است تا این ساز و کار های دفاعی را که زمانی برای حیات ما ضروری بوده اند را به چالش بکشیم و به نوعی از دوران کودکی خود هجرت کنیم، اما لازمه این امر داشتن اراده و خواست قلبی خودمان است.
خداحافظی با مکانیسم های دفاعی
برای شروع لازم تا بعد از شنیدن صدا های منتقد درونی و مکانیسم های دفاعی اعمال متفاوتی را انتخاب کنیم، بجای آنکه کور کورانه از از تصمیم های صدای درونی مان پیروی کنیم کمی به آنها فکر کنیم، تصمیمی را بگیریم که برای ما بهتر است و دوست داریم آنگونه زندگی کنیم. این تصمیم را نه برای فرار از مشکل بلکه در راستای مقابله با آن اتخاذ کنیم، به عنوان مثال اگر قادر به برقراری یک رابطه عاطفی نیستید، شخص مورد نظر خود را بیابید و او را به یک قرار عاشقانه دعوت کنید.
اگر از اجتماع فراری هستید شرکت شما در مراسمات و اجتماعات یک امر ضروری است و باعث می شود تا زود تر خود حقیقی و چیزی که دوست دارید باشید را کشف کنید. زمانی که شما قرار است مکانیسم های دفاعی خود را کنار بگذارید، این مکانیسم ها برای حفظ خود اضطراب و احساسات ناخوشایند گذشته را دوباره به ما یاد آوری خواهند کرد به همین دلیل می بایست کاملا آگاهانه و هوشیار عمل کنیم. مهم نیست چه احساسی به شما دست دهد، پشت کار داشته باشید و به مسیر خود ادامه دهید.
به گفته رابرت فیرستون “افرادی که کمتر به صدای درونی خود گوش می دهند آزادی عمل بیشتری خواهند داشت و زود تر خود را از بند محدودیت ها رهایی خواهند بخشید، این افراد ظرفیت بیشتری برای تجربه احساسات جدید و لذت بردن از زندگی خود خواهند داشت و به میزان بیشتری درگیر صمیمیت با دیگران خواهند شد. در کوتاه مدت ممکن است فرد دچار احساس ترس و یا استرس شود، اما پس گذشت مدتی وی قادر خواهد بود تا یک حالت عادی جدید را برای خود ایجاد کند تا بتواند یک زندگی شاد را با تمام وجود احساس کند و خود را به چیزی تبدیل کند که همواره آرزوی آنرا داشته است.
درباره نویسنده
کارولین جویس در سال 2009 و پس از دریافت مدرک کارشناسی ارشد روزنامه نگاری از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی، به PsychAlive پیوست. علاقه وی به روانشناسی باعث شد تا او در این زمینه مشغول به فعالیت شود. آموزش ها، مقالات و گزارش های او در زمینه روانشناسی تا کنون به بیش از هزاران نفر یاری رسانده است.
او هم اکنون به عنوان سردبیر روانکاو و یک متخصص ارتباطات در انجمن گلدنون، سازمان تحقیقاتی بهداشت روان غیرانتفاعی که PsychAlive را تولید کرده است، کار می کند.