اختلال افسردگی اساسی بدون سابقهای از دورههای مانیا، مختلط یا هیپومانی رخ میدهد. دورهی افسردگی اساسی باید لااقل دو هفته طول بکشد. فرد باید حداقل ۴ علامت از فهرستی شامل تغییرات اشتها و وزن، تغییرات خواب و فعالیت، فقدان انرژی، احساس گناه، مشکل در تفکر و تصمیم گیری و افکار عودکنندهی مرگ یا خودکشی را هم داشته باشد.
در ادامه با کلینیک اعصاب و روان هیربد همراه باشید.
مردم چه میگویند؟
- اصلاً حال و حوصلهی هیچ کاری رو ندارم.
- همش دلم میخواد گریه کنم.
- دوست دارم فقط بخوابم یا توی تخت بمونم.
- امیدی به تغییر این زندگی پوچ و بی ارزش ندارم.
- اصلاً مثل قبل دوست ندارم خیلی کارهای رو انجام بدم.
- انگار دقت و سرعت عملم خیلی کم شده.
همه گیر شناسی:
اختلالات خلقی شایع اند. در جدیدترین مطالعات اختلال افسردگی اساسی در بین اختلالات روانپزشکی بالاترین شیوع طول عمر (حدود ۱۷ درصد) را داشته است. میزان بروز سالیانه افسردگی اساسی ۵۹/۱ (زنان ۸۹/۱ و مردان ۱/۱ درصد) است. تقریباً در سراسر جهان و در همه کشورها و فرهنگها دیده شده که افسردگی اساسی در زنان دو برابر مردان است.طبق فرضیههای ارائه شده دلیل این تفاوت عبارت است از تفاوتهای هورمونی، اثرات زایمان، تفاوت فشارهای روانشناختی – اجتماعی زنان و مردان و الگوهای رفتاری مربوط به درماندگی آموخته شده.
اختلال افسردگی اساسی بیشتر در افرادی پیدا میشود که هیچ ارتباط بین فردی نزدیکی ندارند و یا طلاق گرفته یا متارکه کردهاند. متوسط سن شروع اختلال افسردگی اساسی حدود ۴۰ سالگی است و حدود ۵۰ درصد از کل این افراد بیماریشان در سنین ۲۰ تا ۵۰ سالگی شروع میشود. اختلال افسردگی اساسی ممکن است در کودکی یا پیری نیز شروع شود. برخی دادههای جدید حاکی از آن است که میزان بروز اختلال افسردگی اساسی در میان افراد زیر ۲۰ سال در حال افزایش است. این مسأله ممکن است به دلیل افزایش مصرف الکل و سوء مصرف سایر مواد در این گروه سنی باشد.
سبب شناسی:
عوامل زیستی مثل تغییراتی در تنظیم انتقال دهندههای عصبی شیمیایی مغز بخصوص نوراپی نفرین و سروتونین که دو انتقال دهندهی شیمیایی از نوع آمین زیستی هستند که بیشترین دخالت را در پاتوفیزیولوژی اختلالات خلقی دارند. عوامل ژنتیک، تغییرات تنظیم هورمونی شامل استرس شدید زودرس که میتواند تغییرات پایدار در پاسخهای رفتاری و نوروآندوکرین ایجاد کند.تغییرات نورورفیزیولوژی خواب،عوامل روانشناختی – اجتماعی مثل وقایع استرس زای شدید در سالهای نخستین زندگی، عوامل شخصیتی و عوامل سایکودینامیک از عوامل تأثیرگذار در ایجاد افسردگی اساسی هستند.
علائم:
خلق افسرده، از دست دادن علایق و لذات، کاهش یا افزایش چشمگیر وزن بدون گرفتن رژیم غذایی، بی خوابی یا پرخوابی، سرآسیمگی یا کندی روانشناختی حرکتی، خستگی و فقدان انرژی، احساس بی ارزشی یا احساس گناه، کاهش توانایی تفکر و تمرکز، تقریباً در همهی روزها، افکار مکرر مربوط به مرگ (نه فقط ترس از مرگ)، افکار راجع به خودکشی بدون هیج نقشهی خاص، یا داشتن یک نقشهی خاص برای اقدام به خودکشی یا یک بار اقدام به خودکشی. حداقل ۵ مورد از این علایم در یک دوره ی دو هفتهای همزمان وجود داشته و نشان دهندهی به هم خوردن کارکرد قبلی فرد باشند. حداقل یکی از علایم باید یا خلق افسرده یا از دست دادن علایق و لذات باشد.
درمانها:
مطالعات حاکی از آن است که ترکیب روان درمانی و دارو درمانی مؤثرترین درمان برای افسردگی اساسی است. گرچه در افرادی که دورههای افسردگی اساسی خفیفی دارند استفاده از روان درمانی و یا دارودرمانی به تنهایی نیز مفید است. انواع روان درمانی مؤثر برای این اختلال شامل: شناخت درمانی، درمان بین فردی، رفتار درمانی و درمان مبتنی بر روانکاوی.
در صورت شناسایی زود هنگام علایم، به درمان خوب پاسخ میدهد. معمولاً دورهی افسردگی اساسی بدون درمان شش الی سیزده ماه و با درمان در اکثر اوقات حدوداً سه ماه طول میکشد. قطع داروهای ضد افسردگی پیش از پایان این سه ماه تقریباً همیشه منجر به بازگشت علایم خواهد شد.