اضطراب رایج ترین بیماری روانشناختی در آمریکا به شمار می رود. بر اساس موسسه ی ملی سلامت روان، هجده درصد از جمعیت آمریکا قربانی این بیماری گسترده و رایج هستند. هنوز هم به دلیل مشکلاتی که در جامعه وجود دارد، بسیاری در مورد آن حرفی نمی زنند. برای خود من تقریباً چهل تا شصت درصد دانشجو هایم -اضطراب بخشی از امور روزانه شان به شمار می رود پس از اینکه استرس زا ترین مرحله ی زندگی مان در دوره ی جوانی -بزرگسالی طی می کنیم؛ دانشگاه!
در ادامه با کلینیک اعصاب و روان هیربد همراه یاشید
اگرچه من خوش شانس بودم چرا که خانواده و دوستانی دارم که مراقب من هستند. من هنوز هم مرددم، هنگامی که شدیدا به حمایت نیاز دارم به سراغ کسی بروم یا نه. من معتقد بودم که استرس و اضطراب به سادگی بخش هایی از تجربیات دانشگاهی ما را تعیین می کنند و این چیزی است که من می توانستم به تنهایی با ورزش کردن آن را حل کنم. من از این که درخواست کمک کنم و مسئله را برای دوستانم شرح دهم،ترسیدم و چیز دیگری نخواستم.
اضطراب
علی رغم آماری که می گوید حدود یک پنجم مردم آمریکا با اضطراب دست به گریبان هستند، هنوز هم دیدگاه منفی که نسبت به این کلمه وجود دارد از بین نرفته است. کسانی که مبتلا به اضطراب هستند هنوز نمی دانند که چگونه در مورد آن صحبت کنند و درخواست کمک کنند،کمکی که به آن نیاز دارند. به احتمال زیاد شما کسی را می شناسید که با یک ذهن مضطرب بالینی زندگی می کند -شاید خود شما هم جزء شاخص های آماری قرار بگیرید.
این حقیقت که این اختلال در زندگی روزمره ما حضور دارد تنها نیاز به آگاهی بیشتر را تقویت می کند برای اینکه بدانیم چگونه می توانیم به افراد اطراف مان کمک کنیم. مگر اینکه شما اضطراب را مستقیماً بدون واسطه تجربه کرده باشید. همدردی کردن با کسانی که در تمام زندگی شان با این مشکل دست و پنجه نرم کرده اند، می تواند دشوار باشد. اما فقدان تجربه ی شخصی به این معنا نیست که شما شرایط لازم برای کمک کردن را ندارید برای حمایت کردن یک دولت یا یک عضو خانواده، روش های مختلفی وجود دارد، این توصیه ها را به خاطر داشته باشید:
1- ابتدا سوال کنید، دوم عمل کنید.
برای بسیاری از موارد فکر درخواست کمک به تنهایی می تواند باعث اضطراب شود. از افراد مبتلا به اضطراب بپرسید که چگونه می توانید به آنها کمک کنید.این بهترین کاری است که شما می توانید برای آنها انجام دهید. هر کسی اضطرابش را در مسیر متفاوتی هدایت می کند بنابراین راه حل ساده و ثابتی برای این مشکل وجود ندارد.
2- گوش دادن به افراد مبتلا به استرس را ضروری بدانید
گاهی اوقات سکوت، حمایت دلسوزانه -حتی یک شانه برای گریه کردن یا یک شخص که خشم تان را روی آن خالی می کنید- بسیار موثرتر از توصیه و پیشنهاد است. در حالی که حمایت رفتاری اغلب مورد قدردانی قرار می گیرد، حمایت عاطفی هم می تواند به همان اندازه مفید باشد.
3- تلاش تان را بکنید که این بدنامی را از بیماری های روانشناختی بردارید.
بزرگ ترین ترسی که من داشتم از بیان اضطرابم برای دوستان نزدیک ام این بود که مردم به شکل متفاوتی به من نگاه کنند. با دادن اطمینان مجدد به آنها شما هنوز او را به عنوان شخصی که واقعاً هستند می بینید، شخصی که گاهی هم دچار استرس می شود، آنها می توانند با شما راحت تر باشند، با شما صادق باشند و آنچه را که تجربه می کنند برای شما باز کنند.
4- دیگران را تشویق کنید که برای کمک به دنبال افراد حرفه ایی باشند.
در کنار برداشتن این بد نامی صحبت کردن در مورد دیدن یک روان درمانگر می تواند یک موضوع تقریبا تابو را به یک گفتگوی عادی تبدیل کند شما یک سوم افرادی را که از اضطراب رنج می برند، تحت درمان روان درمان گر ها هستند. با تشویق کسانی که دوست شان دارید برای انجام روان درمانی، می توانیم بدنامی را که در مورد بیماری های روانشناختی وجود دارد از بین ببریم و این بدنامی را به طور کلی از بین ببریم.
5- همچنین برای خودتان آنجا باشید.
بدون در نظر گرفتن عنوانی که آنها در ذیل آن قرار دارند، کمک کردن به شخصی مبتلا به اضطراب هیچ مشکلی را که با آن مواجه می شوید را کوچک تر جلوه نمی دهد. بدانید که به عنوان یک دوست کارهای زیادی می توانید انجام دهید، اما حتی کوچک ترین کمک های شما نیز قدردانی می شوند.
همه ی ما باهم می توانیم مشکل اضطراب را که در سراسر کشور گسترده شده است را حل کنیم، خیلی ساده تنها با پذیرش اینکه این بیماری وجود دارد. اضطراب یک اختلال قابل درمان است. و در حالی که کمک افراد حرفه ایی توصیه می شود، آنهایی که مبتلا به اضطراب هستند همیشه درمان مورد نیازشان را دریافت نمی کنند. دریافت کمک از کسانی که اطراف مان هستند هم مورد قدر دانی قرار می گیرد و هم ضروری است.
منبع: psychalive