مفهوم هیپنوتیزم یادآور ادراکات بی شمار بالینگران غیرمتخصص است. حتی اصطلاح هیپنوز می تواند گمراه کننده باشد زیرا از ریشه یونانی hypnos به معنای خواب گرفته شده است.
در واقع هیپنوتیزم خواب نیست و بیشتر فرآیندی پیچیده است که مستلزم تمرکز هوشیار و توجه دریافتی است. هیپنوتیزم وسیله قدرتمندی برای جهت دهی قابلیت های ذاتی تصویرسازی، تخیل و توجه است.
بسیاری به این افسانه باور دارند که بالینگر خلسه هیپنوتیک را به بیمار منتقل می کند و یا بالینگر قدرت نفوذ در بیمار را دارد و نقش بالینگر ارزیابی قابلیت بیمار برای بهره برداری از این نقطه قوت و کمک به بیمار برای کشف و کاربرد مؤثر آن است. انگیزه بیمار، سبک شخصیتی وی و استعداد زیستی وی ممکن است در تظاهر این استعداد نقش داشته باشد.
در خلال خلسه هیپنوتیزمی، توجه کانونی و تجسم تقویت شده و به طور همزمان آگاهی محیطی کاهش می یابد. این خلسه (trance) را متخصص هیپنوتیزم می تواند از طریق شیوه مدون القا ایجاد کند، اما خلسه می تواند به طور خودبخودی هم روی دهد. قابلیت هیپنوتیزم و بروز حالات خلسه خودبخودی صفتی است که در افراد مختلف متفاوت است، اما در طول چرخه حیات هر کس نسبتاً ثابت باقی می ماند.
تاریخچه
توصیفات مربوط به حالات خلسه، حالات سرمستی و حالات تجزیه ای خودبخودی در مذاهب شرق و غرب، ادبیات و سنت های فلسفی به وفور یافت می شود.
آنتون فرانتس آنتون مسمر نخستین کسی بود که به صورت رسمی که در قرن هیجدهم هیپنوتیزم را به عنوان یک روش درمانی معرفی کرد و معتقد بود هیپنوتیزم نتیجه انرژی مغناطیسی یا یک جریان نامرئی است که درمانگر برای اصلاح عدم توازن ها، و بازگشت سلامتی به سمت بیمار هدایت می کند.
پزشک و جراحی انگلیسی به نام جیمز برد از تثبیت و بستن چشم برای القای حالات خلسه استفاده می کرد. بعداً دکتر ژان مارتین شارکو حالات هیپنوتیزمی را پدیده ای عصبی فیزیولوژیک دانست که نشانه بیماری روانشناختی است. در همان زمان هیپولیت- ماری برنهایم معتقد بود هیپنوتیزم یک کارکرد طبیعی مغز است.
زیگموند فروید در اوایل کار خود به عنوان بخشی از روان کاوی از هیپنوتیزم استفاده می کرد. او دریافت که بیمارانش وقتی در حالت هیپنوتیزم قرار دارند، وقایع آسیب زا را مجدداً تجربه میکنند؛ فرآیندی که به رها کنش یا تخلیه هیجانی معروف است.
فروید بعدها به جای هیپنوتیزم از فن تداعی آزاد استفاده کرد. زیرا می خواست انتقال را که گاهی با حالت خلسه همراه است به حداقل برساند. نکته مهم این است که این تغییر روش سبب حذف حالت های خلسه خودبخودی در جریان روان کاوی نشد.
جنگ جهانی اول سبب موج گرفتگی بسیاری از سربازان شد و روان کاوی آلمانی بنام دکتر ارنست زیمل برای دستیابی به محتویات واپس زده شده فنی را ابداع کرد که آن را هیپنوآنالیز نامید.
در خلال جنگ جهانی دوم هیپنوتیزم در درمان درد، خستگی از جنگ و روان نژندی نقش برجسته ای داشت. اما تا دهه 1950 هیپنوتیزم به عنوان یک روش درمانی به رسمیت شناخته نشد.
جامعه پزشکی بریتانیا در سال 1955 توصیه نمود هیپنوتیزم در دانشکده های پزشکی آموزش داده شود و انجمن پزشکی امریکا و انجمن روان پزشکای آمریکا در سال 1958 رسماً بی خطر بودن و کارآیی هیپنوتیزم را تأیید نمودند.
هیپنوتیزم چیست :
هیپنوتیزم نوعی فعالیت طبیعی ذهن بهنجار است که از طریق توجه متمرکز شده، قضاوت انتقادی به طور نسبی تعلیق می شود و آگاهی از محیط کاهش می یابد.
فرد بیرونی نمی تواند حالت خلسه را به زور در فرد تولید کند بلکه فرد در این حالت نه تنها بر قدرت انتخاب و اراده اش تسلط دارد بلکه کنترل تمامی قوای ذهنی اش را هم داراست.
افراد با شیوه های متفاوتی به هیپنوتیزم پاسخ می دهند. برخی تجربه شان را به عنوان تغییر حالت هشیاری توصیف می کنند.
بقیه هیپنوتیزم را بعنوان حالت نرمالی از توجه متمرکز شده توصیف می کنند که در آن احساس راحتی و آرامش بسیاری دارند.
صرف نظر از اینکه افراد چگونه و تا چه درجه ای به هیپنوتیزم پاسخ دهند، اغلب آنها این تجربه را خوشایند توصیف می کنند.
«فرانس آنتون مِسمر» (۱۷۳۴ تا ۱۸۱۵) پدر این علم محسوب می شود.
وی بر این باور بود که یک نیروی غیرقابل مشاهده در جهان وجود دارد که از طرف فردی برای کنترل رفتار فرد دیگری می تواند به کار گرفته شود.
اگرچه چنین نظریه ای رد شده اما تکنیک های مرتبط با آن هنوز هم مورد استفاده قرار می گیرد.
این روش ها سالیان پیش مورد استفاده قرار می گرفتند و اکنون هم به عنوان راه های درمانی و اهداف پزشکی به کار برده می شوند.
به عنوان مثال «زیگموند فروید»، از تکنیک های هیپنوتیزم بهره می برد. در دهه آخر قرن بیستم نیز، به صورت آنچه ما اکنون آن را می شناسیم درآمد.
«میلتون اریکسون» (۱۹۰۱- ۱۹۸۰) بنیانگذار «هیپنوتیزوم غیرمستقیم» بود. در این نوع از هیپنوتیزم، درمانگران به طور جداگانه بر روی بیماران کار می کردند. تا در ادراکات و مسائل آنها تغییراتی را به وجود آورند.
تعریف
در حال حاضر هیپنوتیزم را نوعی فعالیّت طبیعی ذهن بهنجار می دانند که از طریق آن توجه متمرکز شده، قضاوت انتقادی به طور نسبی تعلیق می شود و آگاهی از محیط کاهش می یابد.
فرد بیرونی نمی تواند حالت خلسه را به زور در فرد سوژه تولید کند (در واقع حالت خلسه کارکرد ذهن سوژه است). اما متخصص هیپنوتیزم می تواند در دستیابی به این حالت فرد را کمک کرده و از تمرکز شدید و غیرانتقادی آن برای تسهیل احساسات و افکار جدید استفاده کرده و بدین وسیله تغییر درمانی را تسریع کند. برای سوژه احساس غیرارادی بودن و حرکات خودکار معرف هیپنوتیزم است.
مدل های هیپنوتیزم:
در ذهن بسیاری از افراد هیپنوتیزم همان حالت هیپنوتیزم کلاسیک است که فرد در حالت سکوت و چشم بسته نشسته یا دراز کشیده است و درمانگر فعالیت درمانی را روی او انجام می دهد.
باید بگوییم که هیپنوتیزم فقط مدل کلاسیک نیست بلکه امروزه مدل های مختلفی از این شیوه بالینی در اختیار درمانگران حوزه سلامت برای کمک و درمان افراد است
مدل های هیپنوتراپی شامل: مدل روان پویشی، مدل اریکسونی، مدل شناختی رفتاری، مدل طرحواره درمانی و مدل شناختی رشدی می باشد.
در این مدل ها هریک از نظریه های مرتبط و شیوه درمانی در بستر هیپنوتیزم مورد استفاده درمانگر قرار می گیرد.
در طول جلسه نخست شما در مورد اهداف و مسائل خود صحبت می کنید.
سپس با فرد متخصص هیپنوتیزم بر روی برنامه درمانی کار می کنید.
زمانی که وارد مرحله درمان می شوید، بدن تان احساس آرامش بیشتری را تجربه می کند. حتی در مواقعی امکان دارد آگاهی شما درست مانند زمانی که مدیتیشن می کنید، افزایش پیدا کند.
درمانگرتان با صدایی آرام و ملایم با شما صحبت می کند و پیشنهادهایی را با موافقت خودتان در برنامه درمانی ناخودآگاه مغزی تان اعمال می کند.
صفت هیپنوتیزم پذیری
میزان هیپنوتیزم پذیری فرد صفتی است که در تمام چرخه حیات نسبتاً ثابت مانده و قابل سنجش است. فرآیند هیپنوتیزم از صفت هیپنوتیزم استفاده کرده و آن را به حالت هیپنوتیزم شده تبدیل می کند. تجربه حالت تمرکز هیپنوتیزمی مستلزم تجمع سه مؤلفه اساسی است: جذب، تجزیه و تلقین پذیری.
جذب (absorption) عبارتست از توانایی کاهش آگاهی محیطی که منجر به افزایش توجه کانونی می شود. این حالت را می توان به عدسی زوم روان شناختی تشبیه کرد که توجه به فکر یا هیجان ارائه شده را به حدّی افزایش می دهد که سبب حذف کلیه بافتار موجود، حتی موقعیّت سنجی زمان و مکان شود.
در تجزیه با عمیق شدن تجربه هیپنوتیزمی عناصر هشیار هویّت، ادراک، حافظه یا پاسخ حرکتی بیمار از هم جدا می شوند و در نتیجه مؤلفه های خودآگاهی، حس زمان، ادراک و فعالیّت جسمانی می توانند بدون اطلاع خودآگاهی بیمار صورت گیرند و به صورت غیر ارادی به نظر برسند.
تلقین پذیری عبارتست از گرایش فرد هیپنوتیزم شده به پذیرش علایم و اطلاعات همراه با تعلیق نسبی قضاوت انتقادی طبیعی؛ در مورد اینکه آیا می توان قضاوت انتقادی را به طور کامل تعلیق نمود یا خیر اختلاف نظر وجود دارد. این ویژگی صنعتی از یک پاسخ تقریباً اجباری به درونداد در یک فرد با هیپنوتیزم پذیری بالا تا حس خودکاری در فردی با هیپنوتیزم پذیری کمتر متفاوت است.
سنجش هیپنوتیزم پذیری
اندازه گیری میزان هیپنوتیزم پذیری بیمار در موقعیت های بالینی مفید است زیرا با این کار می توان میزان اثربخشی هیپنوتیزم را به عنوان یک روش درمانی پیش بینی نمود.
اندازه گیری همچنین اطلاعات مفید در مورد نحوه ارتباط بیمار با دیگران و محیط اجتماعی به دست می دهد. در بیمارانی که هیپنوتیزم پذیری بالایی دارند میزان بروز حالات خلسه مانند خودبخودی بیشتر است و به همین دلیل ممکن است بیش از حد تحت تأثیر عقاید و هیجاناتی قرار گیرند که به شکل مناسبی نقد نشده اند.
قراین عصبی- فیزیولوژیک هیپنوتیزم
آزمون های عصبی در افراد هیپنوتیزم شده و کسانی که هیپنوتیزم پذیری بالایی دارند یافته های جالبی را بدست داده است، اما هیچ مجموعه ای از تغییرات براص صفت هیپنوتیزم پذیری یا حالت خلسه ویژگی یا حساسیّت بالایی نداشته است.
مطالعات الکتروآنسفالوگرافیک (EEG) نشان داده است افراد هیپنوتیزم شده الگوهای الکتریکی را بروز می دهند که مشابه حالت بیداری کامل و توجه بالاست و به الگوهای موجود در خواب شباهتی ندارد. در افراد با هیپنوتیزم پذیری بالا در مقایسه با سایر افراد افزایش فعالیت آلفا و قدرت تتا در ناحیه فرونتال چپ گزارش شده است؛ این تفاوت ها بین حالات خلسه و حالات غیر از خلسه وجود دارد.
مطالاعات برش نگاری با گسیل پوزیترون (PET) که در آنها جریان منطقه ای خون مغز در افراد هیپنوتیزم شده و افراد هیپنوتیزم نشده مقایسه شده است شواهد دیگری ارائه می کنند که نشان می دهد هیپنوتیزم برای افزودن رنگ به یک تصویر بصری ذهنی سبب افزایش جریان خود در شکنج های فوزیفورم و زبانی می شود که مراکز پردازش دید رنگی در مغز هستند.
تلقینات مربوط به حذف رنگ اثر متضادی دارد. به همین ترتیب تصور می شود شدت و آزاردهندگی درد در مناطق متفاوتی از مغز پردازش می شوند، زیرا وقتی هر یک از این جنبه های درد در خلال هیپنوتیزم تقلیل داده میشوند، جریان خود نواحی متفاوتی از مغز کاهش می یابند.
همبستگی مثبت بین غلظت های همووانیلیک اسید در مایع مغزی نخاعی و میزان هیپنوتیزم پذیری نقش فیزیولوژیک نواحی قدامی مغز نظیر لوب های پیشانی در هیپنوتیزم را نشان داده است، در قشر پیشانی و عقده های قاعده ای تعداد زیادی نورونهای حاوی دوپامین (که اسید همووانیلیک متابولیت آن است) وجود دارند.
شاید به همین دلیل باشد که تقویت هیپنوتیزم پذیری توسط دارو عمدتاً با داروهای دوپامینرژیک مانند آمفتامین انجام می شود، هر چند تقویت دارویی هیپنوتیزم پذیری کار داشواری است. افزایش فعالیّت عقده های قاعده ای ممکن است با افزایش خودکاری در رفتار حرکتی حین هیپنوتیزم مرتبط باشد.
ارزیابی بالینی قابلیت هیپنوتیزم
برای ارزیابی بالینی قابلیت هیپنوتیزم شدن دو روش عمده وجود دارد: (1) مقیاس استعداد هیپنوتیزم استنفورد و (2) نیمرخ القای هیپنوتیزم (HIP). مقیاس استعداد هیپنوتیزم استنفورد آزمونی طولانی و علامت چرخش چشم برای بررسی هیپنوتیزم پذیری (خوابواره پذیری) مبتنی بر آزمایشگاه است که برای ارزیابی بالینی تعدیل شده است و اجرای شکل تعدیل شده آن 20 دقیقه طول می کشد. این مقیاس عمدتاً تبعیت رفتاری و تلقین پذیری را می سنجد.
HIP آزمون کوتاه تری است که از نشانه چرخش چشم به عنوان یک نشانگر زیستی استفاده می کند و جریان شناختی را می سنجد و به کمک آن می توان افرادی را که به دلیل آسیب های روانشناختی قابلیت هیپنوتیزم پذیری هستند از افراد بهنجار با هرگونه قابلیت ذاتی هیپنوتیزم پذیری افتراق داد.
القا
دستورالعمل های متفاوت زیادی برای القا وجود دارد که اصل پایه و الگوی مشابهی را دنبال می کنند، اما کارایی آنها در سطوح مختلف هیپنوتیزم پذیری متفاوت است.
موارد کاربرد
میزان هیپنوتیزم پذیری بیمار و فن هیپنوتیزم از لحاظ بالینی به ترتیب در تشخیص و درمان مفید هستند.
وجود حالات خلسه مانند خودبخودی در زندگی روزمره و توان افراد برای پذیرش غیرانتقادی اطلاعات و هیجانات در این حالات، هیپنوتیزم پذیری فرد را به عاملی برای نحوه نگرش به جهان و پذیرش آن تبدیل می کند.
بین اختلالات مختلف محور 1 و محور 2 هیپنوتیزم پذیری ارتباطی دیده شده است. برای مثال بیماران دچار اختلال شخصیت پارانوئید هیپنوتیزم پذیری پایین و بیماران هیستیونیک (نمایشی) هیپنوتیزم پذیری بالایی دارند. میزان هیپنوتیزم پذیری بیماران دچار اختلال هویت تجزیه ای در حد بالای است. هیپنوتیزم کردن بیماران دچار اختلالات خوردن دشوار است.
از لحاظ درمانی اثربخشی هیپنوتیزم در تسهیل پذیرش احساسات و افکار جدید سبب می شود که هیپنوتیزم در درمان مشکلات عادتی و نیز کنترل علایم مؤثر باشد.
مصرف سیگار، پرخوری، هراس ها، اضطراب، علایم تبدیلی، و درد مزمن همگی جزو موارد کاربرد هیپنوتیزم هستند. این اختلالات را اغلب می توان در یک جلسه درمان نمود و در این جلسه خود هیپنوتیزم به بیمار آموزش داده میشود. هیپنوتیزم در روان درمانی، بخصوص روان درمانی اختلال استرس پس از سانحه نیز مفید است و برای بازیافت خاطرات به کار رفته است.
موارد ممنوعیت
فرآیند هیپنوتیزم هیچ خطر ذاتی دربرندارد. اما به دلیل افزایش وابستگی بیمار نسبت به درمانگر، ممکن است انتقالی قدرتمند پدید آید که در آن بیمار احساساتی نسبت به درمانگر نشان می دهد که متناسب با رابطه آنها نیست.
دلبستگی قوی ممکن است ایجاد شود و بایستی به این دلبستگی احترام گذاشت و آن را به نحوی مناسب تفسیر نمود. هیجانات منفی نیز ممکن است در بیمار بروز کند، بخصوص در کسانی که از لحاظ هیجانی شکننده اند و یا در واقعیت سنجی مشکل دارند.
برای کاهش احتمال بروز این انتقال های منفی، در انتخاب بیمارانی که در زمینه اعتماد بنیادی مشکل دارند، نظیر بیماران پارانوئید یا کسانی که نیازمند درجه بالای از کنترل هستند، باید جانب احتیاط را رعایت نمود.
در بیمار تحت هیپنوتیزم، توانایی ارزیابی تلقینات هیپنوتیزمی کاهش می یابد و به همین دلیل متخصصین هیپنوتیزم باید واجد نظام ارزش اخلاقی نیرومندی باشند. اینکه آیا بیمار در حالت خلسه، می تواند عملی انجام دهد که در حالت عادی از آن نفرت دارد یا در تضاد با نظام اخلاقیش است محل اختلاف نظر است.
باورهای غلط منتسب به هیپنوتیزم , عوارض هیپنوتیزم:
یکی از سوالات مهمی که در مورد هیپنوتیزم پرسیده میشه این هست که عوارض هیپنوتیزم و اثرات منفی اون چی هست.
هر چند که این عمل خطرات چندانی نداره و استفاده از اون هم جای نگرانی رو ایجاد نمیکنه ولی گاهی در شرایط خیلی خاص میتونه اثرات منفی رو روی افراد داشته باشه.
در واقع اثرات منفی هیپنوتیزم برمیگرده به نحوه استفاده اشتباه از اون. این اشتباهات معمولا از راه های زیر ایجاد میشن:
- عدم خروج کامل از خلسه پس از اتمام جلسه هیپنوتیزم
- استفاده از تلقینات نامناسب
- برانگیخته شدن شدید احساسات و عواطف در طی بازگشت حافظه به برخی از مراحل زندگی
هیپنوتیزم
از آن جا که در تمام مدت هیپنوتیزم، قدرت انتخاب وجود دارد و قانون حفاظت از خود اجازه نمی دهد که فرد تلقین مضر را قبول کند، هیچ کس تا به حال با هیپنوتیزم صدمه ندیده است.
فرضیه های بی شماری بر این مبنا شکل گرفته اند که ممکن است دانسته یا نادانسته به فرد تلقیناتی برای آسیب زدن به خودش داده شود، یا ممکن است فرد فریب خورده و جرمی مرتکب شود.
با این حال موردی ثبت شده از چنین اتفاقی وجود ندارد.
هزاران آزمایش به عمل آورده شده و در تمامی موارد، هنگامی که تلقین نامناسبی به فرد داده می شود یکی از این دو اتفاق روی می دهد: یا فرد تلقین را رد می کند یا کاملا از خلسه هیپنوتیزمی خارج می شود.
کاربردهای هیپنوتیزم:
هیپنوتیزم برای کاهش وزن و ترک کردن برخی عادات نادرست مانند سیگار کشیدن نیز کاربرد دارد و اگرچه مردم از هیپنوتیزم چنین انتظارات درمانی ای را دارند، باید گفت که کاربردهای دیگری هم برای آن وجود دارد.
بدین سان از هیپنوتیزم نه فقط در تسهیل پذیرش و احساسات و افکار جدید، مشکلات عادتی و کنترل علائم، مصرف سیگار، پرخوری،افزایش اعتماد به نفس، هراس ها، اضطراب، علائم تبدیلی و درد مزمن به کار برد بلکه به علت کثرت مدل های درمانی می توان از این ابزار در درمان بسیاری از اختلالات و بیماری ها استفاده نمود.
همچنین برای برخی از دردهای مزمن، بی خوابی، اضطراب و درمان «سندرم روده تحریک پذیر» نیز موثر است.
منبع :
کتاب کاپلان و سادوک
dsm5