زندگی

به قاطعیت می توان گفت امروزه بیشتر افراد جامعه از زندگی خود راضی نیستند، اگر از آنها بپرسید که آیا از زندگی خود راضی هستید اغلب آنها اگر صادقانه جواب شما را دهند خواهند گفت که من آنگونه که دوست داشتم زندگی نکردم! اما ما به شما خواهیم آموخت چگونه آنگونه که دوست دارید زندگی کنید.

در ادامه با کلینیک اعصاب و روان هیربد همراه باشید

هیچکس بهتراز تو نیست! در دنیایی همه خود را برای مبارزه با تو آماده کرده اند هیچوقت تسلیم نشو، همیشه آن چیزی باش که خودت دوست داری.

آیا می دانید که شما برای حفظ هویت خود با دشمنانی جدی مواجه هستید؟ این جامعه است که به زندگی انسان حیات می دهد، افراد در جامعه با یکدیگر در ارتباط هستند و همین امر باعث شده تا زندگی انسان معنا پیدا کند، در یک جامعه همه افراد اخلاقی مشابه هم ندارند، هرکس دارای ظرفیت منحصر به خود است و عقاید و سلایق متنوعی را برای خود دارد.

آنگونه که دوست دارید زندگی کنید

جامعه قادر است تا به عقاید انسان جهت بدهد و آنها را به سمتی که خودش مایل است هدایت کند، بگذارید واضح تر توضیح دهم؛ به عنوان مثال شما به نوع خاصی از پوشش علاقمند هستید اما این نوع پوشش با نوع تفکر اطرافیان شما هم خوانی ندارد و یا اینکه آنها این نوع پوشش را دوست ندارند، نتیجه چه خواهد شد؟

قطعا شما یا اصلا از اینوع پوشش استفاده نخواهید کرد و یا اینکه دائما خود را برای این کار سرزنش خواهید نمود، یک صدای درونی که مرتبا به شما برای این کار تذکر می دهد.

همه ما صدا های درونی مختص به خود را داریم که همواره سعی در کنترل عقاید ما و تبدیل کردن به آنچیزی که دوست نداریم باشیم دارند که بسته به نوع تربیت و ویژگی های شخصیتی این صدای درونی بر ما کنترل دارد.

نگذارید صدای درونی تان بر شما سلطه یابد!

در این مطلب قصد داریم تا به بررسی شش قسمت مهم از زندگی و شخصیت فرد و تاثیرات این صدای درونی انتقادی بر آنها بپردازیم؛ این شش تاثیر عمده فرد را دچار تشویش و استرساسترس نموده و همچنین تاثیرات مخربی را بر تکامل شخصیت او وارد می کند؛ این ۶ تاثیر عبارتند از:

1. تاثیرات منفی قبل از تولد
2. مشکلات خانوادگی
3. اثرات مخرب دفاع روانشناختی
4. ایجاد یک رابطه عاطفی و عاشقانه
5. تاثیرات مخرب جامعه
6. و تاثیرات آگاهی از مرگ

زندگی

تأثیرات قبل از تولد

گرایش های تعیین شده ژنتیکی، اختلافات خلق و خوی و سایر پیش بینی های فیزیولوژیکی با تنش های محیطی قبل از تولد ترکیب می شوند تا خود جنینی را تشکیل دهند. تعامل بین ژن ها و محیط زندگی ویژگی های اساسی نوزاد را تعیین می کند. به عنوان مثال، بیماری، اضطراب، افسردگی و یا سوء مصرف مواد در دوران بارداری مادر می تواند باعث بروز اختلال در سلامت نوزاد شود و رشد و نمو او را در آینده با تهدید هایی جدی مواجه کند.

مشکلات خانوادگی

قطعا هیچ پدر و مادری کامل نیستند و نمی ‌توانند تمام وقت خود را به تربیت فرزند خود اختصاص دهند، از این رو تعاملات بین فرزند و خانواده را به 3 قسم دسته بندی می کنند، والدینی که خودشان دچار برخی آسیب های شخصیتی و عدم بهره کافی از محبت و تربیت پدر و مادر بوده اند.

کمبودهای والدین منجر به درمان بی حس و نارسایی مکرر در ترمیم مبادلات دردناک بین والدین و فرزند می شوند. به عنوان مثال، بدرفتاری جسمی و جنسی در کودکان متولد شده در خانواده های اینچنینی به مراتب شایع تر است و تأثیر آنها به مراتب بیشتر از آن است که بیشتر افراد آن را احساس کنند (ادواردز و همکاران، 2003).

به تبع کودکانی نیز که توسط این والدین تربیت شوند با مشکلاتی همچون اختلالات عزت نفس، کم رویی، استرس اضطراب و … مواجه خواهند شد، این کودکان بیشتر انزوا طلب بوده و علاقه ای به حظور در جمع ندارند.

این کودکان از مسیر اصلی تربیت خود منحرف شده و جزء دسته اول کودکانی هستند که دچار واکنش های دفاعی شده و به اصطلاح صدای های انتقادی درونی بر آنها سلطه می یابد.
ما بدرفتاری با کودکان را به عنوان آسیب به رشد روانشناختی کودک و ظهور هویت شخصی، که در درجه اول به دلیل عدم بلوغ والدین، دفاع از سبک زندگی و عدم انطباق و انعطاف پذیری و همچنین پرخاشگری آگاهانه یا ناخودآگاه نسبت به کودک، تعریف کرده ایم.

به عنوان مثال بی توجهی و رد کردن کودک، تهدید او به رهایی، عدم احترام به او و بد دهانی و فحش دادن از جمله بارز ترین مصداق های کودک آزاری به حساب می آیند.

به آینده کودک خود اهمیت دهید

رنج عاطفی که کودک از این نوع سو استفاده ‌ها و بد رفتاری ها متحمل می شود ممکن است به مراتب بیشتر از پریشانی ناشی از کتک زدن فیزیکی باشد. با این حال، هیچ کودکی به بزرگسالی وارد نمی‌شود بدون این که به میزان مشخصی از آسیب عاطفی در حوزه‌ های اصلی رشد شخصیتی رنج ببرد که باعث اختلال عملکرد روانشناختی در وی می‌ شود، ممکن است این نوع رفتار ها هیچ اثر قابل ‌مشاهده‌ ی فیزیکی بر جای نگذارد اما اثرات مخرب آنها بر روان فرد کاملا مشهود خواهد بود.

تمام این آزار ها در آینده احساسات دردناکی را در کودک ایجاد خواهند کرد؛ حال کودک برای دفاع از خود مکانیسم های دفاعی مختلفی را ایجاد خواهد کرد، این مکانیسم ها می توانند شامل مکیدن انگشت، قایم شدن زیر پتو و رفتار هایی اینچنینی باشند، این نوع رفتار ها در آینده تغییر شکل خواهند داد و نمود های مختلفی پیدا خواهند کرد.

به عنوان مثال زمانی که کودک به انزوا کشیده شود دیگر علاقه ای به جمع نخواهد داشت، صدای درونی که در او ایجاد شده او را دائما تشویق به فرار از جمع می کند، حال او فردی منزوی و به دور از جامعه است که می بایست با آسیب های ناشی از تنهایی مبارزه کند.

این صدا ها به مرور زمان به بخش های اصلی هویت شخص مبدل می شوند که قدرت حرکت و انعطاف را از وی سلب کرده و قابلیت پیشرفت را از او خواهند گرفت.

اثرات مخرب دفاع روانشناختی و مکانیسم های دفاعی

هنگام مواجهه با سرخوردگی و درد احساسی ناشی از عدم حساسیت و سو استفاده های اتخاذ شده توسط والدین، کودکان تلاش می‌ کنند بهترین انطباق ممکن را ایجاد کنند تا نوعی عقلانیت، سلامت و تعادل روانشناختی را برای خود ایجاد کنند.

در واقع مکانیسم های دفاعی که کودک در سال های اول زندگی برای خود ایجاد می کند برگرفته از موقعیت ها و تهدیداتی است که در اطراف او وجود دارند.

با این حال، همان مکانیزم ‌های دفاعی که کودک را از درد احساسی محافظت می ‌کرده و به حفظ انسجام کمک می ‌کند، بعد ها تحریف واقعیت را به تصویر می‌ کشند که منجر به واکنش ‌های نامناسب، مشکلات در روابط شخصی و عاطفی و همچنین احساس بیگانگی، خشم و نا امیدی در وی خواهند شد.

به همین ترتیب مکانیسم های دفاعی و صدا های انتقادی تأثرات مخرب خود را بر عملکرد شخص وارد خواهند کرد، این صدا ها انگیزه را از فرد خواهند گرفت و او‌را نسبت به آرزو ها و خواسته هایش بی میل خواهند نمود.

در موارد جدی تر این صدا ها علائم ترس، بدگویی، افسردگی، خصومت، خشونت و خودکشی بالقوه را در فرد به وجود خواهند آورند. در نهایت وابستگی بیش از حد تکیه به برخی از مکانیسم های دفاعی یک عامل مهم در بروز اختلالات روانشناختی خاص، هراس، اعتیاد، پارانویا و روان پریشی است.

ایجاد یک رابطه عاطفی و عاشقانه

به طور کلی روابط را می توان از نظر تأثیرات افتراقی که بر حس نفس شخص دارند مفهوم سازی کرد. در روابط سازنده، اعتماد به نفس و هویت شخصی هر فرد تحت تأثیر قرار گرفته و تقویت می شود، برخلاف روابط مخرب که در آنها احساسات و فردیت شخص آسیب خواهد دید.

روابط نزدیک یا رمانتیک تهدیدی بالقوه برای فردیت و استقلال هر شریک هستند. در روابط اینچنینی هر دو طرف در تلاش برای یافتن و حفظ ایمنی و امنیت در یک رابطه، اغلب از پیروی از اهداف شخصی و علایق خود منحرف می‌شوند.

در نتیجه، آن‌ها ممکن است بسیاری از علایق و اهداف شخصی خود را سرکوب کنند و حتی گاهی ایده‌ آل ‌ها و ارزش‌های اصلی خود را به خطر بیاندازند و نادیده بگیرند؛ به عنوان مثال می توان به همسر هایی که از الگو های غلط دلبستگی پیروی می کنند اشاره کرد.

تشخیص صحیح رابطه

برخی افراد با همسر خود رابطه والد و فرزندی ایجاد می کنند، به این معنی که نقش اصلی خود یعنی نقش همسری را نا دیده گرفته و همچون پدر یا مادر با همسر خود رفتار می کنند، این رفتار کم کم به هویت آنها تبدیل خواهد شد و آسیب های مخربی را بر زندگی مشترک آنها وارد خواهد کرد.

در روابط اینچنینی هر دو طرف برای حفظ رابطه از علایق خود کوتاه آمده و حتی آنها را نادیده می گیرند تا بتوانند به زندگی با همسر خود ادامه دهند، شاید این نوع رفتار را نوعی رفتار عاشقانه قلمداد کنید اما این یکی از بزرگترین اشتباهات افراد در زندگی مشترک است.

کم کم این نوع رفتار تبدیل به هویت فرد می شود، حال آنها نسبت به یکدیگر دیدی مانند سایر زوج ها ندارند و رفتار های ایثار گرانه را نوعی انجام وظیفه قلمداد می کنند. حال عشق جای خود را با انجام وظیفه عوض خواهد کرد و سهم این رابطه از عشق فقط اسم آن خواهد بود نه چیزی بیشتر.

تاثیرات مخرب جامعه

در هر جامعه ای همیشه افرادی سوء استفاده گر وجود داشته اند. این افراد از دیگران برای مقاصد مختلفی بهره می برند و کمترین اهمیتی را به آنان نخواهند داد. فرآیند جامعه پذیری و انطباق در تمام خانواده ها وجود دارد، هر فرد در خانواده و اجتماع نقش مخصوص به خود را داشته و سعی دارد تا خود را بخوبی در آن جای دهد.

جامعه را نیز می توان به عنوان تلفیقی از دفاع روانشناختی شخصی تعریف کرد که بر روی جمعیت به عنوان یک تأثیر سرکوبگرانه عمل می کند. به دلیل این جنبه منفی، فرد باید نسبت به خطرات تسلیم و انطباق و تأثیر مخرب آنها بر خود احتیاط کند.

قوانین باز دارنده قوی ای وجود دارند که از این باور ضمنی حمایت می‌کنند، به عنوان مثال فرد باید خود را برای حفظ و بقای ازدواج و یا هنجارهای اجتماعی کنترل کند؛ در غیر این صورت فرد متفاوت، غیر عادی یا عجیب شناخته خواهد شد.

کلیشه سازی

کلیشه های جنسیتی دشمنی بین زن و مرد ایجاد می کند و روابط شخصی را تضعیف می کند. نگرش جنسی و دیدگاه های کلیشه ای درباره نقش های جنسیتی که از طریق رسانه ها، مؤسسات آموزشی و سایر رسانه های عمومی منتشر می شود تفکر افراد را به طور جدی محدود کرده و بر رفتار آنها تأثیر منفی می گذارد. به همین ترتیب، نگرش های کلیشه ای که رفتار مناسب سن (سن گرایی) را تعریف می کنند، افراد را به نوع نگرشی که خود به آن مایل هستند می کشانند.

تعصب و پیش‌ داوری

این نوع طرز فکر جوری به فرد القاء می شود که فرد بپذیرد هر تفکری که با وی در تضاد باشد غلط، مخرب، کثیف و غیر اخلاقی است؛ تعصب تنها به طرز فکر فرد محدود نمی شود بلکه نژاد، رنگ پوست و سایر تفکرات غلط اینچنینی را نیز در بر می گیرد. اینگونه تفکرات باعث به وجود آمدن احساس تنفر نسبت به سایرین و گرفتن قدرت تفکر و انعطاف از فرد خواهند شد.

تاثیرات آگاهی از مرگ بر زندگی کودک

زمانی که کودکان به سن مشخصی می رسند با حقیقتی به عنوان مرگ آشنا می شوند، اما باور های پیرامون این موضوع تاثیرات مختلفی بر روان و تربیت آنها خواهد داشت. حتی کودکانی که تحت حمایت والدینی مهربان و مسئولیت پذیر هستند نیز در هنگام یادگیری درباره مرگ دچار ترس و اضطراب خواهند شد.

ترس از مرگ یکی از جمله مهم ترین دست آویز هایی‌ است که سایرین برای نقش دهی به دیگر افرد، مطیع کردن آنها و شکل دهی به تفکرات دیگران از آن بهره می برند، این افراد با ایجاد تفکراتی غلط قدرت تفکر را از فرد گرفته و بکلی وی را محدود می سازند.

نتیجه گیری

در این مطلب سعی داشتیم تا شما را با برخی تفکرات غلط و افکار نادرست که هویت، آزادی و استقلال را از فرد سلب می کند آشنا کنیم، این نوع تفکرات ما را از خود اصلی مان باز خواهند داشت و تفکراتی را به ما القاء خواهند کرد که مطلوب خودشان است. پس لازم است تا برای استقلال و فردیت خود بجنگید و در این راه نسبت به خود دلسوز باشید.

درباره نویسنده

پروفسور رابرت فیرستون
پروفسور رابرت فیرستون فردی نظریه پرداز، نویسنده و هنرمند است، وی عضو انجمن مشاوران گلدنون بوده و کتب زیادی را درباره روانشناسی بالینی به چاپ رسانده است

منابع:

Cassidy, J. & Mohr, J. J. (2001). Unresolvable fear, trauma, and psychopathology: Theory, research, and clinical considerations related to disorganized attachment across the life span. Clinical Psychology: Science and Practice, 8, 275-298. doi: 10.1093/clipsy.8.3.275

لطفا امتیاز دهید

آزمون های روانشناختی

آخرین مقالات سایت