📋درنگ
دکتر عاطفه کمالو. روانپزشک. تهران
از “اعتماد” در جلسهی رواندرمانی زیاد خوانده و شنیدهایم. “اتحاد درمانی” یک سنگ بنا برای درمان موثر است؛ اگرچه “اتحاد” کلمهای ست که باری مساوی بر دوش دو طرف رابطه میگذارد و فرایندی ست که باید درمانگر و درمانجو هر دو در آن نقش فعال داشته باشند، وقتی از “اعتماد” برای شکلگیری این اتحاد صحبت میشود عمدتا منظور سخن، اعتماد درمانجو به درمانگر است.
چرا حواسمان به اعتماد درمانگر به مراجع نیست؟
آیا به مراجعین مان اعتماد داریم؟
لازم است که اعتماد کنیم؟
بسیار پیش میآید که راهکاری رفتاری به مراجع پیشنهاد میکنیم و او میگوید “ قبلا این کار را کردهام. فایدهای ندارد.”
اولین چیزی که به نظر درمانگر میرسد چیست؟ معمولا “ مقاومت”.
دقیقترین درمانگران کسانی هستند که در این موقعیت ابعاد انجام آن “کار” را بررسی میکنند. از مراجع میخواهند که عین جملات و رفتارش را تکرار کند تا نکات ریزی که باعث بیاثر بودن مداخله شده را پیدا کنند یا سعی میکنند بفهمند آیا انجام راهکار به اندازهی کافی تداوم داشته؟
ولی کمتر پیش میآید که به بیمار اعتماد کنیم. فکر کنیم که شاید درست میگوید. ممکن است مشکل جای دیگری باشد که هنوز آن را ندیدهایم و طبیعتا درمانجو خود به آن بینش ندارد.
اعتماد نکردن به مراجع و اینکه عدم پیروی او از توصیه رفتاری یا نپذیرفتن تحلیل را فقط به حساب مقاومت ناخودآگاه او بگذاریم، درمانگر را از مسیر صحیح پرت میکند.
مراجع احساس میکند که شنیده و فهمیده نشده، به صورت غیرمنصفانهای مورد قضاوت قرار گرفته، و بیش از پیش به ورطهی ناامیدی و استیصال پرتاب میشود. چرا که به خود میگوید “ راه جدیدی وجود ندارد، هیچکس من را نمیفهمد. کمکی از دست این درمانگر هم بر نمیآید.” اینچنین است که اعتماد جزء مهمی از اتحاد است؛ و وقتی از سمت درمانگر لنگ بزند درمانی صورت نخواهد گرفت چون اتحادی شکل نخواهد گرفت.
آنچه ما در جلسهی درمان میبینیم یک اسنپ شات از زندگی است.
زندگیای که لحظه به لحظه برای سالها ادامه داشته؛ کسی که مقابل ما نشسته لحظه به لحظه برای بیرون کشیدن خود از درد جنگیده و احتمالا راههای زیادی را امتحان کرده. شاید باید از خود بپرسیم آنچه او نمیبیند یا آنچه او را از کمک به خود ناتوان کرده چیست؟
تاکید بیش از حد بر مقاومت، زاویه دید درمانگر را تنگ میکند. مراجع بیش از ما میداند در زندگی درونی و بیرونیاش چه میگذرد.
شاید لازم است به این مهمترین منبع اطلاعات بیشتر اعتماد کنیم.
این اعتماد نکردن میتواند در ترسهای درمانگر ریشه داشته باشد.
او میترسد که چیز دیگری برای ارائه پیدا نکند و خاصیت خود را از دست بدهد.
و یا طرحوارهی بیکفایتیاش قلقلک داده شود. از این نکته غافلیم که رابطهی انسانی که مراجع در آن عشق نامشروط و پذیرش غیرقضاوتگرانه دریافت کند، خود برای “تجربهی هیجانی اصلاح کننده” کفایت میکند. و رابطهی عمیق و انسانی بدون اعتماد تهی از معناست.
در زوج درمانی جنبهی دیگری نیز به این آسیب اضافه میشود.
آنکه اصرار بیشتری برای مراجعه داشته، معمولا همان کسی است که برای اصلاح رابطه بیشتر تلاش کرده و آمادگی بیشتری برای تغییر دارد.
درمانگر به صورت ناخودآگاه به او راحتتر تحلیل یا راهکار میدهد چون او گوش شنواتری است. توصیه و تحلیل بیشتر، به اعتماد نکردن به او (که میگوید این مسیر را رفتهام و نتیجه نگرفتهام) اضافه میشود و آسیب عمیقی وارد میکند. او فقط با یک سوال در ذهنش از جلسه بیرون میرود :” باز هم از من میخواهی؟”
شکی نیست که در موارد بسیاری مراجع مقاومت ناخودآگاه دارد و یا به غلط فکر میکند که همهی راهها را قبلا امتحان کرده و نیاز هست که درمانگر مقاومت او را تحلیل و یا بر راهکار خود پافشاری کند اما گاهی لازم است بتوانیم به مراجع اعتماد کنیم.
لااقل این “امکان” را در ذهن داشته باشیم که او چیزی میداند که ما هنوز نمیدانیم.
این اعتماد ما را از دید تونلی بیرون میآورد و اگر هیچ سودی نداشته باشد، “اتحاد” بالغانهی دوطرفه را تقویت میکند.
منبع : برگرفته از کانال تجربه های روانپزشکانه