رویکردهای اکولوژیکی تأیید میکند که رفتارهای خاص مهاجران بی دلیل رخ نمیدهد بلکه تحت تأثیر فرهنگ و جامعه بزرگتر، جامعه محلی و نهادهای آن اتفاق میافتد.
بنابراین، فضای اجتماعی و بستری که مهاجران وارد آن میشوند به شکل گیری تجربه و سازگاری آنها در کشور جدید کمک میکند.
برای آشنایی با چالشهای اجتماعی مهاجرت و تحلیل جنبههای مختلف در ادامه مطلب با کلینیک اعصاب و روان هیربد همراه باشید.
رشد سریع جمعیت مهاجران، حملات تروریستی 11 سپتامبر 2001 و رکود اقتصادی اخیر باعث ایجاد ناراحتی برای تازه واردان زیادی شده است.
بیگانه هراسی که به عنوان ترس یا نفرت از بیگانگان و فرهنگ آنها تعریف میشود، به ویژه در مورد مهاجران جدیدتر، مسلمانان و لاتین تبارها در حال افزایش است، همانطور که توسط پوشش منفی رسانهها نشان داده میشود،جنایات و قوانین محرومیت در شهرداری، سطوح ایالتی و فدرال افزایش یافته است.
برای برخی از اقشار مردم ایالات متحده، “جنگ علیه ترور” و رشد مهاجرتهای غیرقانونی، اظهارات تعصب را مشروعیت بخشیده است.
مهاجران به طور کلی (مهاجران بدون سند به طور خاص) مستحق تحقیر و برخورد نامناسب هستند.
در رسانهها، مهاجران به طور منظم با دید منفی نشان داده میشوند و بر بار اقتصادی و اجتماعی ایالات متحده تأکید میکنند.
همچنین ممکن است بین افزایش اخیر جنایات و بحثهای سیاسی پیرامون مهاجرت ارتباطی وجود داشته باشد.
گزارشی از کنفرانس رهبری در مورد صندوق آموزش حقوق شهروندی (2009) در سالهای اخیر اطلاعات جنایات اف بی آی را به تصویر میکشد و نشان میدهد جنایات نفرت علیه مردم لاتین از سال 2003 تا 2007 نزدیک به 40 درصد افزایش یافته است.
همچنین این گزارش این اقدامات بیگانه هراسی را به بحث مناقشه برانگیز در مورد مهاجرت و اصلاحات مربوط به مهاجرت مرتبط کرد.
بنابراین، مباحث سیاسی فعلی پیرامون اصلاحات شرایط مهاجرت بازتاب کننده فرایندهای عمومیتر جامعه است که افزایش تنشها و نگرانیها درباره مهاجرت و پیامدهای آن بر چشم انداز فرهنگی و اقتصادی آمریکا را نشان میدهد.
ایدئولوژیهای ادغام در برابر چند فرهنگی بودن
از لحاظ تاریخی، هویت ملی آمریکایی تا حدی بر مفهوم ملت مهاجران استوار بوده است.
رشد سریع مهاجرت اخیر به بحث جدیدی در مورد آنچه برای آمریکایی شدن نیاز دارد دامن زده است.
در اوایل قرن بیستم، وقتی که اکثریت قریب به اتفاق مهاجران از اروپا به ایالات متحده آمدند، از نظر تئوری هرکسی میتوانست از طریق ادغام آمریکایی شود و به “رؤیای آمریکایی بودن” تحرک اجتماعی و اقتصادی صعودی دست یابد.
در بین نسلهای مهاجر، فرزندان لهجه خود را از دست دادند، نام خود را تغییر دادند و به آمریکاییهای تمام عیار “تبدیل” شدند.
حذف تدریجی تفاوت بین گروههای قومیاز طریق افزایش ازدواج متقابل بین بزرگسالان مهاجر نسل دوم اتفاق افتاد و در نتیجه آمریکاییهایی تشکیل شدند که ارتباطات کمی با کشورهای مبدأ خود داشتند.
پیش از سال 1965، سیاست مهاجرت به شدت از مهاجران اروپایی حمایت میکرد و مهاجرت از سایر نقاط جهان را به شدت محدود میکرد.
در طول سالها، سیاست (به عنوان مثال، قانون حذف چین در سال 1882) به طور خاص برخی از گروهها را از مهاجرت به ایالات متحده منع کرد.
با ورود موج جدید مهاجرت نژادی متنوع، گفتمان عمومیدر ایالات متحده تمایز بین ادغام و چند فرهنگی را برجسته کرده است.
این موج مهاجرت جدید، برخلاف موج قبلی 1920 -1880، عمدتاً غیر سفیدپوست بوده و از آمریکای لاتین و آسیا وارد شد. فرصتهای ادغام برای افراد رنگین پوست، محدود است:
- توسط آمریکاییهای اصیل، آمریکاییهای آسیایی با عنوان “خارجی دائمی” در نظر گرفته میشوند. همه آمریکاییهای آسیایی فارغ از اینکه چند نسل خانواده آنها در ایالات متحده زندگی کرده اند، خارجی هستند. چراکه از نظر ظاهری با سفیدپوستان متفاوت هستند.
- اگرچه آمریکاییها از قومیت لاتین ممکن است از هر “نژادی” باشند، اما لاتین بودن در ایالات متحده “نژادپرستانه” شده و “ادغام” با طبقه متوسط سفید را دشوار میکند. به ویژه لاتینیهای مهاجر با چالشهای دشواری روبرو هستند، زیرا فرصتهای آنها برای بالا رفتن از نردبان اقتصادی اغلب به دلیل منابع محدود و نژادپرستی هدفمند محدود میشود.
- مسلمانان عرب، گروهی که در این زمان جنگ، به ویژه محروم بودند، اغلب خود را بیگانه احساس میکنند و توانایی محدودی برای پیوستن به جامعه ای دارند که به آنها بی اعتمادی کرده و آنها را محروم میکند.
- سایر گروههای غیر سفیدپوست (مانند آسیاییهای جنوبی و آفریقاییها) که با سرمایه اجتماعی و فرهنگی وارد میشوند ممکن است از طریق “ادغام انتخابی” به امکانات دسترسی داشته باشند، با موفقیت در اقتصاد آمریکا مشارکت کرده و در حالی که فرهنگ بومیخود را در قومیت قوی حفظ کرده اند، وارد طبقه متوسط شده اند.
از سوی دیگر، مهاجران اروپایی همچنان مانند نسلهای گذشته به لحاظ اقتصادی، سیاسی و اجتماعی به طبقه متوسط سفیدپوست جذب میشوند.
به طور خلاصه، این امکان وجود دارد که مانند یک آمریکایی با آنها رفتار شود، برای اکثر افراد مهاجر فرار از موج بزرگ مهاجرت قبلی گریزناپذیر است.
بعید است یکی با بازیگری، صحبت کردن و کارهای دیگر بتواند خود را شبیه به یک شهروند اصلی جا بزند.
تحقیق در مورد ایدئولوژیهای ادغام و چند فرهنگی بودن
بحث در مورد ادغام در برابر چندفرهنگی بودن، با تحقیقات تجربی در مورد کاهش تعصب موازی است.
تحقیقات روانشناسی اجتماعی بر درک ماهیت و پیامدهای ایدئولوژیهایی که افراد درباره زندگی در یک جامعه متنوع دارند متمرکز شده است.
به طور خاص، دو ایدئولوژی فرهنگی در تحقیقات روانشناختی اجتماعی با هم متضاد هستند:
ادغام فرهنگی در برابر چند فرهنگی بودن.
طرفداران ایدئولوژی جذب فرهنگی معتقدند که بهترین رویکرد برای مدیریت تفاوتها در فرهنگها این است که مهاجران (و دیگر گروههای اقلیت) به سرعت با فرهنگ غالب ادغام شوند.
آنها استدلال میکنند که ادغام با هنجارها و قوانین مشترک حالت نهایی مطلوب است و با حذف مرزهای گروههای قومی، تعصب بین گروهی به شدت کاهش مییابد.
به عنوان مثال، قوانین “فقط انگلیسی”، که مستلزم انجام کلیه فعالیتهای دولت به زبان انگلیسی است (به عنوان مثال، ممنوعیت رای گیری به زبان اسپانیایی)، میتوانند به عنوان استراتژیهایی برای کمک به ادغام سریع در نظر گرفته شوند.
برعکس، کسانی که دارای ایدئولوژی چند فرهنگی هستند معتقدند که همه گروههای فرهنگی باید این فرصت را داشته باشند که هنجارها، ارزشها، سنتها و زبان اساسی فرهنگی خود را در چارچوب فرهنگی بیشتری حفظ کنند.
کسانی که طرفدار فرهنگ چند فرهنگی هستند معتقدند که پیش داوریها با درک تفاوتهای گروهی کاهش مییابد و عزت نفس افزایش مییابد.
بر اساس این دیدگاه، کشور از حضور گروههای متنوعی که مجموعه ای وسیع از مهارتها را به ارمغان میآورند، سود میبرد.
به عنوان مثال، مهارتهای زبانی متنوع برای بسیاری از مشاغل در بخشهای تجاری و خدماتی ضروری است.
درک دیگران به عنوان متعلق به یک “گروه خارجی” میتواند منجر به تعصب و تبعیض شود.
طبق ایدئولوژی ادغام کننده، مدل هویت مشترک درون گروهی معتقد است که تعصب از طریق ایجاد یا شناسایی یک عضویت مشترک در گروه به بهترین شکل کاهش مییابد.
در زمینه مهاجرت، با ایجاد هویت مشترک ملی در گروه، افرادی که در ابتدا به عنوان اعضای خارج از گروه تصور میشدند به عنوان اعضای یک گروه مشترک دسته بندی میشوند و تعصب کاهش مییابد.
در این چارچوب، اصطلاحاتی مانند آمریکایی آسیایی یا آمریکایی مکزیکی تفرقه افکن به نظر میرسند، زیرا تفاوتهای بین گروهها را بیشتر نشان میدهند تا هویت مشترک گروهی مانند “آمریکایی”.
در مقابل، مدل تمایز هویت متقابل فرض میکند که توجه به هویتهای گروه برجسته برای کاهش تعصب مهم است.
وقتی الگوی تمایز هویت متقابل در زمینه مهاجرت به کار گرفته میشود، ایدئولوژیهای چند فرهنگی را منعکس میکند، زیرا نشان میدهد که برجسته سازی تفاوتهای گروهی در واقع تعصب را کاهش میدهد.
از آنجا که هویت قومیاغلب بخش مهمی از خودپندارههاست، تلاش برای مجبور کردن افراد به ترک یا پنهان کردن این هویت میتواند واکنشهای منفی ایجاد کند.
برخی تحقیقات نشان میدهند که توجه به هویت گروهی برجسته در کاهش تعصب بین گروهی مؤثرتر از توجه به هویت مشترک است.
یافتههای حاصل از تحقیقات مشترک هویت گروهی و تمایز گروهی نشان میدهد که ادغام و چند فرهنگی بودن ممکن است برای گروههای مختلف (بسته به موقعیت ساختاری آنها در جامعه) معانی متفاوتی داشته باشد.
وقتی گروه اکثریت هنجارها را اعمال میکند و انتظار دارد گروههای دیگر جذب شوند، واقعیت این است که گروه اکثریت نمیخواهد تغییر کند و ترجیح میدهد گروههای دیگر متناسب با هنجارهای خود ایجاد کند.
علاوه بر این در دنیای ادغام، گروه اکثریت حفظ شده و وضعیت موجود دست نخورده باقی میماند.
در عین حال، وقتی که گروههای اقلیت از چندفرهنگی بودن حمایت میکنند، واقعیت این است که آنها نمیخواهند تغییر کنند، بلکه میخواهند سنتهای فرهنگی خود را حفظ کنند.
راه حلی برای این بن بست ممکن است شامل ترکیب دیدگاهها و بیان ایدئولوژیهایی باشد که در آن مهاجران میتوانند تمایز فرهنگی خود را حفظ کرده و همزمان هویت مشترک آمریکایی را با متولدین ایالات متحده ایجاد کنند.
یک مسئله مهم برای درک این است که افراد چگونه به مفهوم “آمریکایی بودن” نگاه میکنند.
برای برخی، آمریکایی بودن به معنای “سفید پوست” بودن است.
اگرچه صریح نیست، اما برای بسیاری از آمریکاییها این نگرش ضمنی وجود دارد که افراد رنگین پوست کمتر از آمریکاییهای اروپایی “آمریکایی” هستند.
بنابراین برای کاهش تعصب، مهم است که در گفتگوی ملی درباره “آمریکایی بودن”، هویتی مشترک به گونهای ساخته شود که درک فعلی از ظاهر یک “آمریکایی” را گسترش دهد.
بحث مهاجرت، بیگانه هراسی و تبعیض
در شرایط کنونی، بیگانه هراسی و تبعیض به طور قابل توجهی بر زندگی جمعیت مهاجران تأثیر میگذارد.
بزرگسالان مهاجر و فرزندان آنها ممکن است با لهجه انگلیسی، اسم “غیرعادی” و نحوه لباس پوشیدن از دیگران متمایز شوند.
در نتیجه به دلیل دیدگاه نادرست آمریکاییهای بومیمتولد شده به آنها، مهاجران شغل خود را از دست میدهند و شیوههای فرهنگی نامطلوبی را با خود به همراه میآورند.
بنابراین مهاجران در زمینه اشتغال و در طیف وسیعی از سیستمهای کوچک دیگر مانند محلهها، آژانسهای خدمات رسانی و مدارس مورد تبعیض قرار میگیرند.
مهاجرانی که از نظر نژادی از اکثریت متمایز هستند، بیشتر از سایرین در معرض خطر تبعیض قرار دارند.
بسیاری از مهاجران آسیایی، آمریکای لاتین، کارائیب و آفریقایی در ایالات متحده با تبعیض نژادی روبرو میشوند.
استرسهای مربوط به تبعیض نژادی، به ویژه برای آمریکاییهای آفریقایی تبار، به خوبی مستند شده و نژادپرستی تأثیر قابل توجهی بر سلامت روانی اقلیتها دارد.
بیگانه هراسی بر مهاجران و اقلیتهای بومیمتولد شده تأثیر میگذارد.
بر اساس نظرسنجی اخیر مرکز اسپانیایی پیو، 61 درصد از شهروندان لاتین آمریکایی معتقدند که تبعیض علیه لاتین تباران یک مشکل بزرگ است (افزایش سالانه از 47 درصد در سال 2002). دلایلی که پاسخ دهندگان بیشتر برای تبعیض ذکر میکردند شامل وضعیت مهاجرت (36 درصد)، رنگ پوست (21 درصد)، مهارتهای زبانی (20 درصد) و سطح درآمد و تحصیلات (17 درصد) بود. بخش قابل توجهی (32 درصد) از لاتینی تبارهای غیر مهاجر متولد آمریکا نگران دپورت شدن هستند در حالی که بیشتر آنها (19 درصد) یا تعداد کمی (13 درصد) اخراج میشوند.
بنابراین، فقط لاتین تبارهای مهاجر نیستند که آثار بیگانه هراسی، تعصب و تبعیض را احساس میکنند.
در مقابل، آسیاییهای مهاجر گزارش میدهند که نسبت به آمریکاییهای آسیایی متولد ایالات متحده بیشتر تبعیض را تجربه میکنند.
بنابراین، در حالی که آمریکاییهای آسیایی انگ “خارجی دائمی” را احساس میکنند، بار تبعیضی که با آن روبرو میشوند میتواند شدت متفاوتی داشته باشد.
علاوه بر این برای هر دو گروه، آثار تعصب و تبعیض گسترده به طور کلی استرس زا است.
در یک متاآنالیز اخیر، پاسکو و ریچمن نشان دادند که تبعیض درک شده بر پیامدهای سلامت جسمیو روانی تأثیر منفی میگذارد. تبعیض بر رفتارهای سالم و پاسخهای مبتنی بر استرس تأثیر منفی میگذارد و رفتارهای ناسالم را افزایش میدهد.
این متاآنالیز همچنین نشان داد که تبعیض اخیر و مزمن بر پیامدهای سلامتی تأثیر منفی میگذارد.
سه محقق دیگر ( Q.-L. Huynh، Devos و Dunbar) گزارش کردند که هم استرس زیاد با رویدادهای کمیاب و هم فراوانی زیاد اما با وقایع با شدت کمتر، اضطراب درک شده و افسردگی گزارش شده مربوط به این رویدادها را افزایش میدهند.
انجام تحقیقات در مورد کلیشه سازی، تعصب و تبعیض اغلب دشوار است.
افراد به ندرت پیش داوریهای نژادی را به عنوان انگیزه ای برای رفتار خود یا دلیل بیزاری از مهاجران مشخص میکنند.
در عوض، مجموعه ای از فرایندهای ضمنی و صریح برای ایجاد محیط خصمانه برای مهاجران وجود دارد.
تحقیقات در این زمینه نشان میدهد که برخی واکنشها نسبت به مهاجران بر اساس نگرشهای منفی ضمنی یا باورهای ضمنی نسبت به آنهاست.
به عنوان مثال، پرز (Pérez) از آزمون انجمن ضمنی (IAT) برای بررسی نگرش نسبت به جمعیت مهاجران سفیدپوست در مقابل لاتین استفاده کرد.
با نمونههای متنوع، شرکت کنندگان سفیدپوست نگرشهای ضمنی منفی بیشتری نسبت به مهاجران لاتین تبار نسبت به سفیدپوستان مهاجر ابراز کردند.
از همه مهمتر، تعصب ضمنی شرکت کنندگان، نگرشها را در مورد مهاجران لاتین فراتر از محافظه کاری سیاسی و سایر متغیرها پیش بینی کرد.
بنابراین، تعصب (نه سایر متغیرها) پیش بینی کننده نگرشها نسبت به مهاجران لاتین است.
محققان تامسن، گرین و سیدانیوس به طور مشابه نشان دادند که گرایش به سلطه اجتماعی و اقتدارگرایی راست گرایانه تعصب نسبت به مهاجران را به روشهای کمی متفاوت پیش بینی میکند.
افرادی که دارای گرایش به تسلط اجتماعی هستند، از گروههای مهاجر در صورت تمایل به همسان سازی خوششان نمیآید، در حالی که افرادی که دارای اقتدارگرایی راست گرا هستند، گروههای مهاجری که قصد ادغام ندارند را دوست ندارند.
ممکن است استدلال شود که برخی از کلیشهها توجیهات جانبداری خارج از گروه هستند تا علت آن.
برخی از کلیشهها به طور گسترده ای وجود دارند، هرچند شواهد نشان میدهد که آنها واقعیت ندارند.
به عنوان مثال، لفاظیهای ضد مهاجرت اغلب بر امتناع ادراک شده از جمعیت مهاجر از یادگیری زبان انگلیسی تمرکز میکند.
با این حال، تحقیقات نشان میدهد که گروههای مهاجر چینی، کوبایی و تا حدی کمتر مکزیکی در موجهای قبلی مهاجرت، زبان انگلیسی را با همان گروههای اروپایی یاد میگیرند.
با این حال، نگرشها نشان دهنده تهدید بیشتر از سوی مهاجران اسپانیایی زبان است، شاید به دلیل تعداد زیاد افراد درگیر.
حتی میتوان از کلیشههای مثبت برای تقویت تعصب و تبعیض استفاده کرد.
مهاجران آسیایی که اغلب “اقلیت نمونه” نامیده میشوند، عموماً از نظر آموزشی و اقتصادی خوب عمل میکنند.
با این حال، این کلیشه بیش از حد تعمیم یافته است.
به عنوان مثال، همه گروههای آسیایی به طور یکنواخت خوب عمل نمیکنند، اما این کلیشه میتواند به این معنی باشد که کسانی که برای مبارزه تلاش میکنند، نادیده گرفته میشوند.
همچنین، با وجود کلیشههای مثبت این گروهها چندان مورد پسند نیستند که احتمالاً ناشی از احساس تهدید واقع بینانه برای موقعیت ممتاز سفیدپوستان است.
بنابراین، فارغ از میزان مهارت یک گروه، مهاجران غالباً به دلیل مهارت کم یا ماهر بودن کلیشه منفی دارند.
در هر صورت، کلیشهها تجربیات روانشناختی منحصر به فرد و نگرانیهای جوامع مختلف مهاجران را پنهان میکنند.
از آنجا که شواهد واضحی وجود دارد که نشان میدهد زندگی با تعصب پیامدهای منفی دارد، این مسئله بسیار نگران کننده است.
محل سکونت و اجتماع محلی
جنبه نهایی زمینه پذیرش که برای تعدیل مهاجران باید به آن توجه شود، اجتماع محلی و بافت محله است.
محل استقرار مهاجران پیامدهای عمیقی بر تجربیات و سازگاری جوانان مهاجر دارد.
مطالعات روانشناختی معدودی که در مورد پدیده مهاجران در مناطق قومییا محلههایی با تمرکز قومیبیشتر انجام شده نشان میدهد که این تجربه بسته به محل سکونت آنها ممکن است کاملاً متفاوت باشد.
در حالی که در فرهنگ بزرگتر عموماً تصور منفی از مناطق قومیمانند “محله یهودی نشین” وجود دارد، زندگی در محلههای قومیمیتواند برای مهاجران مفید باشد.
این دسته از مهاجران به احتمال زیاد فرهنگ بومیخود را حفظ میکنند و ممکن است مزایای روانی برای این کار وجود داشته باشد.
به نظر میرسد زندگی در جوامع قومیاز افراد مهاجر در برابر انزوای فرهنگی محافظت میکند و این به نوبه خود به سازگاری روانی آنها کمک میکند.
فشار برای جذب میتواند در خارج از مناطق قومیقوی باشد و ممکن است منجر به بروز تبعیض بیشتر و پیامدهای آن شود.
به طور ویژه ورودهای تازه وارد لاتین، اغلب در محیطهای شهری جدا و فقیر نشین با مجموعه ای از پیامدهای منفی مستقر میشوند. مهاجران جدید رنگین پوست که عمدتاً در محلههای اقلیت ساکن میشوند، عملاً هیچ گونه تماس مستقیم، منظم و صمیمیبا آمریکاییهای سفیدپوست طبقه متوسط ندارند. اینم وضوع میتواند بر فرصت آنها برای شنیدن و استفاده از زبان انگلیسی، کیفیت مدارسی که فرزندانشان در آن تحصیل میکنند و دسترسی به مشاغل مطلوب تأثیر بگذارد. فقر متمرکز با “از بین رفتن فرصتهای کاری معنی دار” همراه است و جوانان در چنین محلههایی به طور مزمن کار کمی دارند یا بیکار هستند.
در محلههایی با فرصتهای شغلی کم در اقتصاد رسمی، فعالیتهای زیرزمینی یا غیررسمیتمایل به شکوفایی دارند. همچنین امروزه مواجهه با خشونت در محلهها و مدارس برای بسیاری از جوانان مهاجر یک واقعیت روزمره است.
برخی از جامعه شناسان استدلال میکنند که این ویژگیهای ساختاری با یکدیگر الگویی ایجاد میکنند که آنها را “ادغام مقطعی” نامیده اند، بدین ترتیب با گذشت زمان، بسیاری از جوانان رنگین پوست مهاجر متمایل به ادغام با طبقه پایین آمریکایی خواهند بود تا طبقه متوسط. ویژگیهای محله در مدارسی که کودکان و جوانان مهاجر در آن تحصیل میکنند، به طور مستقیم منعکس میشود. امروزه جوانان مهاجر در مدارسی که دامنه وسیعی را شامل میشوند، از عملکرد خوب، با فرهنگ انتظارات بالا و تمرکز بر موفقیت، تا مؤسسات ناکارآمد که با ترس همیشه از خشونت، بی اعتمادی، انتظارات پایین و ناهنجاری نهادی مشخص میشود. متأسفانه، جوانان مهاجر فقیری که بیشترین نیاز را به کمک تحصیلی دارند، تمایل به ثبت نام در مدارس فرودست با سه تمایز بر اساس فقر، نژاد و زبان دارند. این مدارس با منابع کم، کمترین فرصت را برای دانش آموزانی که به آنها نیاز دارند، ارائه میدهند.
علاوه بر این، شبکههای روابط به خانوادههای مهاجر کمکهای ملموسی (مانند صندلی کودک، کمک به ترجمه، یا دادن وام) و همچنین راهنمایی و مشاوره (مانند مشاغل و مسکن) ارائه میدهد. این حمایتها مخصوصاً برای تازه واردانی که برای آنها بسیاری از جنبههای محیط جدید میتواند بسیار گمراه کننده باشد خیلی مهم است.
روابط همچنین عملکرد مهمی در حفظ و افزایش عزت نفس با ارائه پذیرش، تأیید و احساس تعلق دارد. هرچه منابع بیشتری از محلهها و شبکههای روابط ارائه شود، مهاجران جدید با ادغام شدن در سرزمین جدید وضعیت بهتری خواهند داشت.
نتیجه گیری
بدیهی است که بسیاری از تحقیقات در مورد پذیرش و روابط بین گروهی نتوانسته دیدگاه مهاجران را کشف کند.
بیشترین شواهد در مورد تبعیض مربوط به نحوه نگرش اروپایی آمریکاییها به اقلیتها و یا تأثیر استرس بر جمعیتهای قومیاست.
تحقیقات کمی در مورد عوامل روانشناختی که نگرش نسبت به مهاجران را پیش بینی میکند و نحوه پیش بینی حمایت از سیاستهای مربوط به آن فرایندهای روانشناختی وجود دارد.
به طور مشابه، شواهد کمی برای ادغام نگرشهای منفی و رفتارهای تبعیض آمیز واقعی، مانند تبعیض در محل کار، جنایات نفرت و اشکال ظریف تر تبعیض وجود دارد.
با توجه به شواهد فراوان در مورد نقش تبعیض نژادی در ناراحتیهای روانی، تحقیقات آینده باید راههای منحصر به فردی را که تبعیض در مهاجران تجربه میکند، با توجه به تفاوت جنسیت، نسل (و طبقه اجتماعی مورد بررسی قرار دهد.
علاوه بر این، تحقیقات آینده باید متقاطع بودن هویتهای اجتماعی (نژاد، فرهنگ، زبان، وضعیت مهاجرت، جنسیت، گرایش جنسی، طبقه اجتماعی، دین، و توانایی یا معلولیت) و ارتباط آن با تجربه و مقابله با تبعیض را در میان جوامع مهاجر در نظر بگیرد.