همه ما انسان ها به گونه ای آفریده شده ایم که دوست داریم به دیگران وابسته باشیم و در کنار آن ها زندگی کنیم.

اینکه بدانیم چگونه به دیگران دلبسته باشیم و نحوه انجام اینکار را یاد بگیریم از همان روزهای آغازین تولدمان شروع می شود.

ما از همان ابتدای تولد درباره دلبستگی اطلاعاتی به دست می آوریم و یاد می گیریم از طریق تعاملات مان با دیگران رابطه برقرار کنیم.

دلبستگی و وابستگی نوزادان به والدین می تواند تاثیر بسیار زیادی بر روی شخصیت فردی او داشته باشد و در بزرگسالی هم بر روی روابط او تاثیر بگذارد.

روابط ما در دوران نوزادی تاثیر عمیقی بر روی روابط آینده مان خواهد داشت چون این اولین درسی است که درباره برقراری رابطه یاد می گیریم و ممکن است برای همیشه آن را کنار خودمان داشته باشیم.‌

وقتی دلبستگی نا ایمن در دوران نوزادی و کودکی شکل می گیرد می تواند روابط افراد در بزرگسالی را هم تحت تاثیر خود قرار دهد.

مشکلاتی همچون سوء استفاده، سوء استفاده های جنسی، اعتماد به نفس پایین، مشکل در کنترل رفتار، حسادت، وابستگی احساسی و عاطفی و مشکلات موجود در رابطه وقتی فرد در کودکی دلبستگی نا ایمن داشته می تواند در بزرگسالی هم شیوع بیشتری داشته باشد.

البته جای هیچ ترس و نگرانی نیست.

بیشتر افرادی که دلبستگی نا ایمن را در نوزادی  و کودکی تجربه می کنند می توانند در بزرگسالی رابطه سالمی داشته باشند.

نکته کلیدی  شناسایی رفتارهایی است که می تواند از این نوع دلبستگی ناشی گردد.

بعد از شناسایی باید نحوه مدیریت چنین رفتارهایی آموخته شود.

در این مقاله از کلینیک اعصاب و روان هیربد به این موضوع مهم خواهیم پرداخت.

چه چیزی باعث بروز دلبستگی نا ایمن می شود؟

دلبستگی نا ایمن

در دوران نوزادی همه ما به مراقبی نیاز داریم که دوستمان داشته باشد، با ما مهربانی کند و از ما پشتیبانی و حمایت نماید.

رابطه بین مادر و نوزاد یک نوع دلبستگی یا ارتباط ایجاد می کند.

اگر این رابطه سالم و امن باشد کودک می تواند رشد روانشناختی و روانشناختی خوبی داشته باشد.

این نوع روابط سالم و امن زمانی شکل می گیرد که مادر نیازهای کودکش را می شناسد و تلاش می کند آن ها را برطرف نماید.

وقتی بین مادر و نوزاد مشکلی وجود داشته باشد دلبستگی نا ایمن هم شروع به شکل گیری می کند.

دلبستگی سالم به عنوان دلبستگی امن هم شناخته می شود.

وقتی چنین دلبستگی رخ نمی دهد به طور پیش فرض دلبستگی نا ایمن جایش را می گیرد.

باید بدانید چرا چنین دلبستگی ایجاد می شود.

تنها در این صورت است که می توانید بفهمید روابط بزرگسالان ممکن است تحت تاثیر روابط او در همان روزهای اولیه نوزادی اش قرار گیرد.

  دلبستگی نا ایمن ممکن است به دلایل مختلفی رخ دهد.

بسته به شدت موقعیت موجود، سطوح مختلفی از این وابستگی دیده می شود.

 سوء استفاده فیزیکی و نادیده گرفته شدن توسط مادر یا مراقب:

اجازه دهید این موضوع را با یک مثال بررسی کنیم.

فرض کنید کودکی تحت شرایطی همچون سوء استفاده فیزیکی قرار گرفته و توسط مادرش نادیده گرفته شده است.

این فرد به شدت احساس عدم امنیت خواهد داشت.

چنین افرادی دیگر به مادرانشان اعتماد نمی کنند.

همین امر موجب بروز ترس از مادر یا مراقب می شود.

نوزادان دوست داشته شدن را از طرف مادرانشان نیاز دارند اما چیزی که این افراد دریافت می کنند آسیب و نبود مراقبت درست است.

همین امر بر روی روابط بزرگسالی شان هم اثر می گذارد چون فرد از همان ابتدا یاد می گیرد که  در معرض خطر است.

نبود تعاملات مهربانانه:

یکی دیگر از علت هایی که باعث بروز دلبستگی نا ایمن می شود این است که نیازهای فیزیکی فرد در دوران نوزادی برطرف می شود اما ارتباط عاطفی و خوبی برقرار نمی شود.

معمولا این نمونه در میان افرادی که پدر و مادرشان را از دست می دهند دیده می شود.

کودکان نیازهای ضروری دارند که باید برآورده شود اما نیازهای روانشناختی و عاطفی آن ها هم باید برطرف گردد.

کودکانی که چنین شرایطی را ندارند ممکن است از طرف مراقبانشان مهربانی یا تعاملات احساسی خوبی دریافت نکنند. آن ها در رختخوابشان تنها رها می شوند.

چنین افرادی یاد می گیرند گریه کردن نمی تواند توجه افراد را به آن ها جذب کند.

پس برای برطرف کردن نیازهای عاطفی شان دیگر گریه نمی کنند. 

در عوض دچار دلبستگی نا ایمن می شوند چون هرگز رابطه احساسی و عاطفی خوب و سازنده ای با مراقبشان نداشته اند.

همین دلبستگی نا ایمن می تواند بر روی روابط بزرگسالی شان هم اثر بگذارد.

همچنین کودکی ممکن است در یک محیط طبیعی بزرگ شود و نیازهای عاطفی اش باز هم برآورده نگردد.

مادر یا مراقب این کودک ممکن است نیازهای فیزیکی اش را برآورده کند اما نتواند تعامل سازنده ای با او داشته باشد. 

در این شرایط مادر یا مراقب با او صحبت نمی کند، با او بازی نمی کند، او را نمی بوسد و بغلش نمی کند.

مراقب به هر دلیلی در این شرایط نمی تواند تعاملات عاطفی که کودک بدان نیاز دارد را برآورده کند.

به همین خاطر دلبستگی نا ایمن شکل می گیرد و بر روی آینده کودک نیز اثر می گذارد.

بی ثباتی در برآورده کردن نیازهای کودک:

نمونه دیگری از علت بروز دلبستگی نا ایمن زمانی است که بی ثباتی در برآورده کردن نیازهای کودک وجود دارد.

در چنین شرایطی گاهی از اوقات نیازهای کودک به هنگام گریه و داد برآورده می شود.

با این حال برخی از اوقات کودک به حال خودش رها می شود بدون اینکه نیازهایش بر آورده گردد. 

این موضوع نشان دهنده بی ثباتی در رفتار مادر یا مراقب است.

چنین بی ثباتی باعث ایجاد عدم اعتماد بین کودک  و والدین می شود.

کودک یاد می گیرد نمی تواند برای برآورده کردن نیازهایش به والدین اعتماد کند.

احساس عدم امنیت در کودک شکل می گیرد و کنار او رشد می کند چون می داند هر وقت بخواهد نمی تواند برای برطرف کردن نیازها به والدینش اعتماد کند.

همین بی ثباتی در برطرف کردن نیازها اضطراب و عدم اعتماد را در درون کودک شکل می دهد و در آینده مشکلات زیادی برای او ایجاد می کند.

۱۰ نشانه دلبستگی نا ایمن:

دلبستگی نا ایمن

برخی از رفتارها هستند که به خاطر دلبستگی نا ایمن ایجاد می شوند.

خیلی از رفتارهای ناسالم می تواند به خاطر دلبستگی نا ایمن در همان روزهای ابتدایی زندگی کودک دیده شود.

در این مقاله سعی می کنیم بر روی رفتارهایی تمرکز کنیم که در بزرگسالی مشهودند.

برخی از این رفتارها ناشی از دلبستگی نا ایمن در نوزادی است که به رابطه ناسالم در بزرگسالی منجر می شود:

تقاضای زمان:

به عنوان مثال نمی خواهید همسرتان بدون شما کاری را انجام دهد.

تمایل تان این است که همه اوقات تان را با شما بگذراند و پیش هیچ کس دیگری نباشد.

تقاضای زمان و توجه می تواند مشکلات زیادی در روابط شما ایجاد کند.

شک کردن یا حسادت:

ممکن است به رفتارهای همسرتان مدام شک کنید و بخواهید افرادی که با او کار می کنند را بشناسید.

درباره ارتباطاتش در محیط کار سوال می کنید و می خواهید بدانید در کارش با چه کسانی تعامل دارد.

به همه شک می کنید و نمی توانید همسرتان را به حال خودش رها کنید.

نبود صمیمیت عاطفی و احساسی:

ممکن است همسرتان احساس کند از لحاظ عاطفی نمی تواند به شما نزدیک شود.

او شما را به عنوان فردی توصیف می کند که دیواری دور خودش کشیده و هیچ کس را به حریم خصوصی اش راه نمی دهد.

وابستگی عاطفی:

به عنوان مثال شما برای سالم بودن از لحاط عاطفی و احساسی به همسرتان وابسته خواهید بود.

انتظار شما این است که خوشحالی تان فقط از طریق رابطه تامین شود.

اگر خوشحال نیستید به این خاطر است که  احساس می کنید همسرتان به درستی این نیاز را بر آورده نکرده است.

 ترس و واهمه داشتن:

فرض کنید دوست دارید همیشه در روابط صمیمی تان به فرد نزدیک باشید.

با اینحال اگر همسرتان زیاد به شما نزدیک شود فکر می کنید می خواهد آسیبی بهتان بزند.

همین امر موجب می شود یک احساس ترکیبی داشته باشید.

از یک طرف می خواهید کسی که دوستش دارید کنارتان باشد و از یک طرف او را رد می کنید.

ترس از نزدیک شدن بدین خاطر است که نمی خواهید به خاطر مشکل در رابطه به شما آسیبی زده شود.

 نبود اعتماد:

به همسرتان اعتماد نمی کنید. همیشه فکر می کنید قرار است شما را ترک کند یا بهتان خیانت نماید.

به همین خاطر هیچ وقت کاملا به او اعتماد نمی کنید.

 احساس ناراحتی:

در بحث های داغ حالتان خراب می شود و از لحاظ احساسی کم می آورید.

خودتان را از این بحث کنار می کشید چون دوست ندارید بیش از این اسیب ببینید.

ترس از ترک شدن:

همیشه فکر می کنید قرار است همسرتان روزی شما را ترک کند.

دلیل منطقی هم برای این احساساتتان ندارید. فقط می ترسید او رهایتان کند.

همین امر باعث می شود نتوانید به اندازه کافی به او نزدیک شوید.

این ترس ممکن است به خاطر ترک کردن مادر در گذشته باشد.

حتی اگر او به سمت شما بازگشته باشد باز هم ممکن است این ترس برای یک عمر گریبانگیرتان شود.

 کنترل کردن:

سعی می کنید بر رابطه صمیمی تان تسلط داشته باشید و همیشه همسرتان را کنترل کنید.

ترس زمینه ای شما از رد شدن یا داشتن رابطه ای که نیازهایتان را برآورده نمی کند وادارتان می کند چنین رفتارهایی از خودتان بروز دهید.

این شما هستید که نحوه انجام کارها در خانه را دیکته می کنید و به همسرتان می گویید چه کارهایی باید بکند.

  احساس می کنید اگر بر روی رفتارها و عملکرد همسرتان کنترل داشته باشید بر روی مواردی که ممکن است بهتان آسیب وارد کند هم کنترل دارید.

ترس باعث بروز چنین رفتارهای کنترل کننده ای می شود.

 مشکلات مربوط به محبت و مهربانی:

با بغل شدن و سایر مواردی که نشان دهنده مهربانی است و برای دیگران عادی است مشکل دارید.

ممکن است در زندگی خصوصی تان با رفتارهای صمیمی مشکلی نداشته باشید اما مهربانی فیزیکی در جمع آزارتان می دهد.

این ناراحتی شما ممکن است ریشه در کودکی داشته باشد.

رابطه شما با مادر اگر سرد بوده باشد چنین مشکلاتی ایجاد می گردد.

به خاطر نبود مهربانی، یاد نگرفته اید چگونه باید به طور فیزیکی محبت تان را نشان دهید یا از طرف دیگران این محبت را دریافت نمایید.

 یک رابطه دشوار:

معمولا بزرگسالانی که با دلبستگی نا ایمن دست و پنجه نرم می کنند در روابط شان مشکلات زیادی دارند.

این روابط انقدر دشوار می شود که طرف مقابل ممکن است دیگر نتواند آن را تحمل کند.

چنین روابط دشواری بدین خاطر توسعه پیدا می کند که فرد احساسات ترکیبی دارد.

او به دنبال یک رابطه نزدیک است اما می ترسد با نزدیک شدن به طرف مقابل آسیب ببیند.

در چنین شرایطی او مدام به کسی که دوستش دارد نزدیک می شود و سپس از او دور می گردد.

همین امر موجب بروز یک مکانیسم دفاعی برای محافظت از خودش می شود و مشکلاتی را در رابطه ایجاد می کند. 

مکانیسم دفاعی ممکن است ناسالم باشد و تنش هایی را در رابطه ایجاد کند.

گاهی اوقات فردی که با دلبستگی نا ایمن دست و پنجه نرم می کند ممکن است دمدمی مزاج باشد.

این موضوع بدین خاطر بروز می کند که نیازهای فرد در نوزادی برآورده نشده است.

چنین افرادی دور خودشان یک دیوار دارند چون نمی توانند برای برطرف شدن نیازهایشان به دیگران تکیه کنند.

همین امر موجب می شود از لحاط عاطفی و احساسی درگیر رابطه نباشند و نتوانند ارتباط خوبی با دیگران برقرار نمایند.

این افراد به دیگران اعتمادی ندارند.

 راه حل هایی برای مشکلات دلبستگی:

راه حل این مشکل این است که قبل از هر چیزی بدانید که مشکلی دارید.

در گام بعدی باید بدانید که رفتارهایتان در رابطه فعلی ناسالم است و از این مشکل ریشه می گیرد.

پس باید سخت کار کنید تا چنین رفتارهایی را اصلاح کنید.

 شناسایی رفتارهای مشکل ساز:

شما نمی توانید چیزی را حل کنید مگر اینکه عادت آن را کنار بگذارید.

اولین گام برای درمان دلبستگی نا ایمن این است که مشکلات خودتان را شناسایی کنید.

مشکلات خودشان را در رفتارهایتان بروز میدهند.

نمونه هایی که در بالا بدان اشاره کردیم تنها برخی از رفتارهایی هستند که ممکن است از دلبستگی ناایمن ناشی شوند.

رفتارهای دیگری هم ممکن است وجود داشته باشند.

نکته کلیدی این است که ببینید آیا در روابط صمیمی تان رفتارهایی از خود بروز می دهید که بتوان به دلبستگی نا ایمن ربطش داد یا خیر.

هیچ مادر یا مراقبی کامل و بی عیب و نقص نیست.

چون اصلا انسان بی عیب و نقص در این کره خاکی وجود ندارد.

همه ما انسان های ناقصی هستیم و نمی توانیم همیشه والدین مان را به خاطر روابط فعلی مان سرزنش کنیم.

آن ها ممکن است همه چیز را کامل انجام نداده باشند اما در بزرگسالی این شما هستید که باید مسئولیت کارهایتان را به عهده بگیرید.

شما می توانید یاد بگیرید رابطه امنی در بزرگسالی داشته باشید حتی اگر قبلا رابطه نا ایمنی را تجربه کرده اید.

با افرادی که می توانید رابطه امنی با آن ها داشته باشید ارتباط برقرار کنید:

ارتباط بین دو فردی که از دلبستگی نا ایمن رنج می برد هرگز بدون کمک متخصص به یک رابطه امن و سالم تبدیل نخواهد شد.

وقتی یک نفر از مشکلات دلبستگی رنج می برد، ممکن است باز هم مشکلاتی در رابطه وجود داشته باشد چون رفتارهای او برای طرف مقابل ازاردهنده است.

اگر هر دو نفر مشکلات مربوط به دلبستگی را داشته باشند مشکل حادتر می شود و رفتارهای غیر عادی بیشتری بروز می کند.

هدف داشتن رابطه سالم بین دو فردی است که دلبستگی سالم و امنی در روابط بزرگسالی شان دارند.

اگر یکی از افراد موجود در رابطه یا هر دویشان رفتارهایی داشته باشند که ناشی از مشکلات دلبستگی است باید به دنبال کمک از طرف افراد متخصص باشند.

تراپی:

تراپی بهترین روش برای غلبه بر رفتارهایی است که از دلبستگی نا ایمن ریشه می گیرد.

وقتی به دنبال درمانگر یا مشاور می گردید تا به مشکلات دلبستگی تان کمک کند، سوالات مناسبی را از او بپرسید.

ببینید می توانید از کمک دیگران برای حل این مشکل استفاده کنید یا خیر.

سپس ببینید مراجعان آن ها قبلا توانسته اند به کمک مشاوره بر دلبستگی نا ایمن شان غلبه کنند یا نه. 

اگر در حال حاضر رابطه ای با سایر افراد دارید ببینید چگونه می توانید طرف مقابل را هم در این روند درمانی درگیر کنید و از کمک هایش بهره ببرید.

در برخی از موارد زوج درمانی می تواند به درک مشکلات کمک کند.

با مکانیسم دفاعی تان به درستی رفتار کنید:

مکانیسم دفاعی به ما کمک می کند از خودمان در برابر مشکلاتی که وجود دارد محافظت کنید.

وقتی اضطراب یا ترسی داریم که نمی دانیم چگونه باید با آن مقابله کنیم وارد مکانیسم دفاعی می شویم.

به عنوان مثال ممکن است ترس از طرد شدن یا تنها گذاشته شدن داشته باشیم چون در دوران کودکی والدین مان ما را تنها گذاشته اند.

این مشکل ممکن است در بزرگسالی هم دیده شود چون یاد نگرفته ایم چگونه باید با ترس هایمان مقابله کنیم.

در چنین شرایطی ممکن است ترس از دوران کودکی را با خود به دنیای بزرگسالی بیاوریم و از این ترس برای مقابله با شرایط مان استفاده کنیم.

این قطعا رابطه سالمی برایتان نخواهد بود. درک درست مکانیسم دفاعی و تشخیص اینکه چگونه می توانید از آن برای مبارزه با ترس ها و اضطراب هایتان استفاده کنید به شما کمک فراوانی خواهد کرد.

ببینید چگونه از این مکانیسم در زندگی تان استفاده می کنید.

آیا استفاده ناسالمی از آن دارید؟

اگر چنین است با یک مشاور صحبت کنید.

  روش جدید و سالمی برای مبارزه با ترس ها و اضطراب هایتان بیابید.

استفاده از صحبت های مشاور کمک فراوانی به شما می کند.

بر روی تغییرات کار کنید:

برای تغییر شما باید رفتارهای دردسرساز را بشناسید و بر روی اصلاح آن ها کار کنید.

بعد از اینکه متوجه شدید چه رفتارهایی باعث بروز مشکل شده است می توانید برای تغییر دادنشان تلاش کنید.

به عنوان مثال شاید همیشه از صحبت کردن درباره ازدواج سر باز زده اید.

شاید ترس از طرد شدن و ترک شدن داشته اید و نتوانسته اید به درستی خواسته هایتان را بیان کنید.

بعد از اینکه متوجه شدید ترس هایتان از کجا ناشی می شود می توانید برای حل این ترس ها و اضطراب ها تصمیم گیری کنید و به دنبال راه حل مناسب بگردید.

اگر فکر می کنید نمی توانید اینکار را به درستی انجام دهید باید به دنبال مشاور  و کمک گرفتن از او باشید.

او به شما کمک می کند ترس هایتان را بشناسید و با آن ها مقابله کنید.

برخی از ترس ها و اضطراب ها ریشه های عمیقی دارند. پس صبور باشید.

نمونه دیگری که برای تغییر کردن می توان ذکر کرد، اعتماد به همسر یا اطرافیان است.

در اولین گام باید به خودتان بقبولانید که افراد اطرافتان دلیلی برای شکستن و نادیده گرفتن اعتمادتان ندارند.

حالا باید بر روی تغییر رفتارهایی کار کنید که ریشه در نبود اعتماد دارند.

شاید هر روز به صورت پنهانی گوشی شان را بررسی می کنید. دیگر اینکار را نکنید.

به خودتان ایمان داشته باشید و بدانید شما می توانید همه رفتارهایی که ریشه در دلبستگی نا ایمن دارند را می توانید به تدریج تغییر دهید.

اگر به تنهایی نتوانستید اینکار را بکنید از یک درمانگر کمک بخواهید.

 سخن نهایی: هرگز نا امید نشوید

هرگز برای داشتن یک رابطه سالم دیر نیست پس نا امید نشوید.

سعی کنید رفتارهایی که دیگران را اذیت می کند کنار بگذارید.

چنین رفتارهایی هیچ کمکی به داشتن رابطه سالم نخواهند کرد.

قبول کنید که مشکلی دارید.

سپس برای اصلاح رفتارهایتان تلاش کنید.

در چنین شرایطی می توانید مطمئن باشید که در مسیر یک رابطه شاد و صمیمی قرار گرفته اید.

مجبور نیستید در یک رابطه ناسالم گیر کنید و برای همیشه در آن بمانید.

شما توانایی تغییر دادن خودتان را دارید. پس همین امروز دست به کار شوید.

منبع : Lifehack

3.8/5 - (5 امتیاز)

آزمون های روانشناختی

آخرین مقالات سایت

چرا باور داشته باشیم ؟

پایش و سنجش آنلاین نتایج درمان

نوبت دهی آنلاین

آزمون های آنلاین روانشناختی معتبر

امکان مشاوره آنلاین از طریق وب

ارتباط با درمانگران عضو باور

نسخه دارویی آنلاین و یادآور پیامکی

آزمون مهارت های زندگی

مهارت های زندگی به مجموعه ای از توانایی های گفته می شود که زمینه سازگاری رفتار مثبت و مفید را فراهم می آورد و این توانایی، فرد را قادر می سازد که ضمن پذیرش مسئولیت های اجتماعی خود، بدون لطمه زدن به خود و دیگران بتواند به شکل مؤثری با خواست، انتظارات و مشکلات روزانه در روابط بین فردی روبرو گردد.

این آزمون ۱۰ مولفه ارتباطات انسانی، روابط بین فردی، مهارت تصمیم گیری، مدیریت و تنظیم هیجانات، مهارت در حل مسئله، مهارت کار گروهی، خودآگاهی، هدفمندی، تفکر خلاق و انتقادی را ارزیابی می کند.

چرا باور داشته باشیم ؟

پایش و سنجش آنلاین نتایج درمان

نوبت دهی آنلاین

آزمون های آنلاین روانشناختی معتبر

امکان مشاوره آنلاین از طریق وب

ارتباط با درمانگران عضو باور

نسخه دارویی آنلاین و یادآور پیامکی

آزمون شخصیت خودشیفته

خودشیفتگی ترکیب مهمی از صفات و فرایندهای شخصیت است که با ویژگی هایی از قبیل خود بزرگ بینی در عین شکنندگی خود، اشتغال ذهنی در مورد موفقیت، احساس محقّ بودن، انتظار مورد تحسین واقع شدن، تخیلات مربوط به قدرت زیاد، زیبایی و موفقیت، حساسیت زیاد به انتقاد، و تمایل به بهره کشی از دیگران در روابط بین فردی مشخص میشود.

پرسشنامه شخصیت خودشیفته (NPI-40) نخستین ابزار خودسنجی است که برای سنجش ویژگی های خودشیفتگی ساخته شده است.  این آزمون ارزیابی از میزان کلی ویژگی های شخصیتی خودشیفته در فرد و همچنین ۷ بعد آن شامل اقتدار، خودنمایی، خودبرتر بینی، احساس محق بودن، بهره کشی، خودبسندگی، و غرور به دست می دهد.

خودشیفته