- کودکی و زندگی اولیه ویلهلم رایش
- در آغاز کار
- ترک وین
- در آمریکا
- در اوت ۱۹۳۹ ویلهلم رایش به آمریکا رفت و در آنجا شروع به تدریس در مدرسه جدید کرد که یک دانشگاه تحقیقاتی خصوصی در شهر نیویورک بود و تا مه ۱۹۴۱ با آن باقی ماند. او در حالی که در آنجا تدریس میکرد، به طور خصوصی آزمایش موشها را آغاز کرد و “فرضیه orgone” خود را توسعه داد به گفته وی، orgone یک انرژی کیهانی در همه جا بود که میتواند سلامت روانشناختی و سلامت فرد را بهبود بخشد.
- در سال ۱۹۴۰، او “orgone باتری” را ساخت، که ادعا میکرد میتواند orgone را متمرکز کند. در حالی که جعبههای اولیه برای حیوانات آزمایشگاهی ساخته شدهبودند، اولین جعبه سایز انسان در دسامبر ۱۹۴۰ ساخته شد. با اینکه او مجوز طبابت در آمریکا را نداشت اما رایش در حال حاضر درمان بیماران مبتلا به سرطان و شیزوفرنی را با “orgone باتری” خود آغاز کردهاست.
- در نهایت پدر بیمار مبتلا به سرطان به انجمن پزشکی آمریکا در مورد فعالیت غیر قانونی اش شکایت کرد در می ۱۹۴۱، رایش کار خود را در مدرسه جدید از دست داد، زیرا مدیر آن معتقد بود که مدرسه موسسه مناسب برای نوع کاری نیست که انجام میدهد.
- در همان زمان، زمانی که همسایگان او از حیوانات آزمایشگاهی خود شکایت داشتند، او نیز از خانه اجارهای خود اخراج شد. در ۱۲ دسامبر ۱۹۴۱، یک روز پس از اعلام جنگ آلمان توسط آلمان توسط اف بی آی دستگیر شد.
- اگرچه او در ۵ ژانویه ۱۹۴۲ آزاد شد، تا سال ۱۹۴۳ تحت مراقبت باقی ماند، در حالی که تصمیم گرفته شد که او تهدیدی برای ایالاتمتحده نیست. در نوامبر ۱۹۴۲ او یک مزرعه بزرگ در ایالت مین خرید که اسمش Orgonon بود. در آنجا یک آزمایشگاه و یک رصدخانه از چندین کلبه چوبی بنا کرد. با این حال، تا سال ۱۹۵۰، او آن را به عنوان خانه تابستانی خود درمان کرد؛ قسمت اعظم سال را در نیویورک سپری کرد. در سال ۱۹۵۰ رایش “مرکز تحقیقات Orgonomic” (OIRC)را در زیرزمین خانهاش در “مین” تاسیس کرد. هدف او جلوگیری از رشد عضلانی در کودکان از بدو تولد بود؛ اما در سال ۱۹۵۲، زمانی که یک پرستار شکایت کرد که درمانگر پسرش را به masturbate آموختهاست، باید تعطیل شود. در سال ۱۹۵۱، رایش ادعا کرد که انرژی کیهانی دیگری را کشف کردهاست که به آن تابش مرگبار orgone (dor)گفته میشود و گفتهاست که تجمع آن نقشی در بیابانزایی داشتهاست. او یک “سوپر ابر ” طراحی کرد، که معتقد بود میتواند انرژی orgone را در جو رفع کند و باعث ریزش باران شود. او قبل از اینکه توسط دو کشاورز برای بارش باران در سال ۱۹۵۳ توسط دو کشاورز انتخاب شود چندین آزمایش انجام داد. او در صبح ششم جولای ۱۹۵۳ از ماشین خود استفاده کرد و آن شب باران آمد
- آخرین سال های زندگی
- آثار عمده
- خانواده زندگی شخصی
- تحقیقات علمی ویلهلم رایش
ویلهلم رایش یک روانکاو اتریشی بود که به خاطر توسعه یک سیستم منحصر به فرد روانکاوی معروف است , که بر روی ساختارهای شخصیتی بیش از علایم عصبی فردی متمرکز بود .
رایش که در دوره مدرن اوکراین در اواخر قرن بیستم به دنیا آمده بود , در مزرعه پدرش پرورشیافته بود و در آنجا از رفتار جنسی حیوانات در سنین پایین مطلع شده بود.
بعدها او در دانشگاه وین پزشکی تحصیل کرد و در حین انجام این کار , با زیگموند فروید آشنا شد و یکی از فعالترین دانشجویان شد .
او تحت حمایت فروید , بسیاری از پستهای مهم را در اختیار داشت و اولین کتاب خود را در این کتاب منتشر کرد .
اما به زودی تئوریهای او حتی برای فروید بسیار افراطی شد و حمایت خود را از دست داد .
پس از آن به برلین رفت و قبل از انتقال به آمریکا از آنجا به اسلو رفت .
در اینجا , او ادعا کرد که یک انرژی کیهانی حاضر در همه جا را کشف کردهاست که میتواند همه بیماریهای روانشناختی و جسمی را درمان کند .
بعدها او ساختاری شبیه جعبه را ساخت و آن را ” جمع کننده ارگانون ” برای درمان بیماران خود خواند .
با این حال , این امر منجر به درگیری او با fda شد که دلیل دستگیری و زندانی شدن او شد . او در حین خدمت به زندان خود درگذشت و به دیار باقی شتافت .
در ادامه مطلب با کلینیک اعصاب و روان هیربد همراه باشید
کودکی و زندگی اولیه ویلهلم رایش
ویلهلم رایش در ۲۴ مارس سال ۱۸۷۸ زاده شد .
در آن زمان , گالیسیا بخشی از امپراطوری اتریش – مجارستان بود . پدرش لئون رایش یک کشاورز خوب بود .
او به عنوان یک مرد خونسرد و مستبد توصیف شدهاست . اسم مادر ویلهلم سیلی , کی سیلی بود .
او بزرگترین فرزند والدینش بود و برادر کوچکتری به نام رابرت داشت . گرچه والدین آنها یهودی بودند , او و برادرش متوجه رشد آن نشدند و فقط به زبان آلمانی گفتگو میکردند .
اگر از عبارات و اصطلاحات یدی استفاده میکردند , تنبیه میشدند .
اندکی پس از تولد ویلهلم , خانواده او به روستایی نقلمکان کردند که در آن پدر او یک مزرعه بزرگ گاو را باز کرد که بیش از ده هزار جریب زمین داشت .
ویلهم شکلگیری او به طبیعت نزدیک شده بود, کشاورزی و پرورش گاو را تماشا میکرد , و در سن خیلی زود با وظایف جنسی آشنا میشد .
طبق دفتر خاطراتش , او در ابتدا سعی کرد با یک خدمتکار در سن چهار سالگی رابطه جنسی داشته باشد .
وقتی هشتساله بود پروانهها و حشرات را تحت راهنمایی معلم خانه خود پرورش میداد .
از دوران کودکی شروع به آمیزش جنسی منظم با دختر خدمتکار دیگر کرد .
در حالی که پدرش در طبیعت مستبد بود .
بنابراین , هنگامی که در سنین باروری , فرززتدش را پیدا کرد که با معلم خانگی خود رابطه جنسی دارد , خودش را در ترکیبی از تحریکات جنسی , خشم و بیکفایتی دید . سرانجام , او درباره رابطه مادرش با پدرش صحبت کرد .
بعد از یادگیری ماجرای همسرش , با بیرحمی او را کتک زد . پس از یک دوره طولانی شکست , او با نوشیدن یک مخلوط آب قلیا خودکشی کرد . ویلهلم خودش را به خاطر این فاجعه سرزنش کرد .
در ابتدا او در خانه درس میخواند . اما پس از اینکه ماجرای مادرش معلوم شد , معلم خانه اخراج شد و رایش به یک ” دبیرستان پسرانه در شهر ” رفت .
از آن پس به خانه بازگشت تا مراقب مزرعه باشد .
او علاوه بر کار در مزرعه , تحصیلات خود را ادامه داد و فارغالتحصیل شد .
آن تابستان , روسها حمله کردند و برادران را مجبور کردند که خانه خود را به خوبی ترک کنند . در همان سال , ویلهلم به ارتش اتریش – مجارستان پیوست و تا زمان جنگ در جبهه ایتالیا جنگید .
پس از گذشت نیم سال , ویلهلم در دانشگاه وین به تحصیل حقوق پرداخت .
از زمانی که او یک سرباز قدیمی جنگ بود , به او اجازه داده شد که ظرف چهار سال , به جای شش سال , یک دوره ترکیبی را تکمیل کند .
در ماه اکتبر , در حالی که رایش دانشجوی دوره کارشناسی بود , زیگموند فروید را ملاقات کرد , که او را به عنوان یکی از اعضای مهمان در جامعه روانکاوی در وین پذیرفت . طولی نکشید که او یکی از فعالترین اعضای آن شد و به عنوان یکی از فعالترین دانشجویان فروید شناخته شد .
در آغاز کار
ویلهلم رایش مدرک دکترای خود را در رشته پزشکی داخلی در بیمارستان دانشگاه وین دریافت کرد . علاوه بر این , او شروع به خدمت به عنوان دستیار بالینی فروید در تحلیل روانکاوی فروید در وین – موقعیتی که تا پیش از آن داشت, کرد .
پس از اتمام تحصیلات تکمیلی , او تحصیلات تکمیلی خود را دنبال کرد و روانپزشکی عصبی را در کلینیک روانپزشکی عصبی و روانپزشکی تحت نظارت ( پروفسور واگنر ) گرفت . او همچنین برای یک سال در بخشهای آشفته کار کرد .
رایش سوم به دانشکده روانشناسی در وین پیوست و در نهایت به مدیر آموزش در زمینه موضوعات بالینی و تئوری زیستی – روانشناختی تبدیل شد .
از سوی دیگر , او تحقیقات خود را در رابطه با علیت اجتماعی روانرنجوری نه تنها در محل , بلکه در سایر مکانها انجام داد .
در این کتاب , او اولین کتاب خود را منتشر کرد . کار , براساس مشاهدات خود از شخصیتهای ضد اجتماعی , او را به رسمیت شناخت .
رایش سوم عضو کمیته اجرایی جامعه روانکاوی وین شد .
در همان سال , او شش کلینیک مشاوره جنسی را آغاز کرد که در آنها پزشکان طبقه کارگر را رایگان توصیه میکرد . سپس کتاب دوم خود را منتشر کرد .
علاوه بر این , او معاون مدیر روانشناسی روانکاوی شده بود . او همچنین رئیس سمینار درمان روانکاوی در همان موسسه بود . اما تا آن زمان , او با فروید تفاوتهایی داشت .
رایش بر خلاف تصورات بعدی فروید , اعلام کرد که انرژی جنسی در واقعیت وجود دارد و رضایت جنسی علایم عصبی را کاهش میدهد . اوج لذت او به افراد کمک کرد تا با تخلیه انرژی مازاد تعادل بدن را حفظ کنند . بنابراین نیازهای جنسی فرد باید نسبت به نهادهای اجتماعی ارجحیت داشته باشد .
ترک وین
احتمالا ً به خاطر تفاوت او با فروید ، ویلهلم رایش در سال ۱۹۳۰ به برلین رفت . در آنجا ، او به حزب کمونیست آلمان پیوست و شروع به درمان بیمارانی در خارج از محدوده روانکاوی کرد . او به تدریج شهرت یک madman را به دست آورد .
در آگوست سال ۱۹۳۴ ، او مجبور شد از انجمن بینالمللی روانکاوانه برای اولویتبندی ایدههای خود در مورد تئوریهای فروید استعفا دهد . او در ماه اکتبر به اسلو رفت و تا سال ۱۹۳۹ در آنجا زندگی کرد . اما در آنجا نیز بسیار منفور شد و مجوز طبابت را نداد .
در آمریکا
در اوت ۱۹۳۹ ویلهلم رایش به آمریکا رفت و در آنجا شروع به تدریس در مدرسه جدید کرد که یک دانشگاه تحقیقاتی خصوصی در شهر نیویورک بود و تا مه ۱۹۴۱ با آن باقی ماند. او در حالی که در آنجا تدریس میکرد، به طور خصوصی آزمایش موشها را آغاز کرد و “فرضیه orgone” خود را توسعه داد
به گفته وی، orgone یک انرژی کیهانی در همه جا بود که میتواند سلامت روانشناختی و سلامت فرد را بهبود بخشد.
در سال ۱۹۴۰، او “orgone باتری” را ساخت، که ادعا میکرد میتواند orgone را متمرکز کند. در حالی که جعبههای اولیه برای حیوانات آزمایشگاهی ساخته شدهبودند، اولین جعبه سایز انسان در دسامبر ۱۹۴۰ ساخته شد.
با اینکه او مجوز طبابت در آمریکا را نداشت اما رایش در حال حاضر درمان بیماران مبتلا به سرطان و شیزوفرنی را با “orgone باتری” خود آغاز کردهاست.
در نهایت پدر بیمار مبتلا به سرطان به انجمن پزشکی آمریکا در مورد فعالیت غیر قانونی اش شکایت کرد
در می ۱۹۴۱، رایش کار خود را در مدرسه جدید از دست داد، زیرا مدیر آن معتقد بود که مدرسه موسسه مناسب برای نوع کاری نیست که انجام میدهد.
در همان زمان، زمانی که همسایگان او از حیوانات آزمایشگاهی خود شکایت داشتند، او نیز از خانه اجارهای خود اخراج شد.
در ۱۲ دسامبر ۱۹۴۱، یک روز پس از اعلام جنگ آلمان توسط آلمان توسط اف بی آی دستگیر شد.
اگرچه او در ۵ ژانویه ۱۹۴۲ آزاد شد، تا سال ۱۹۴۳ تحت مراقبت باقی ماند، در حالی که تصمیم گرفته شد که او تهدیدی برای ایالاتمتحده نیست.
در نوامبر ۱۹۴۲ او یک مزرعه بزرگ در ایالت مین خرید که اسمش Orgonon بود. در آنجا یک آزمایشگاه و یک رصدخانه از چندین کلبه چوبی بنا کرد. با این حال، تا سال ۱۹۵۰، او آن را به عنوان خانه تابستانی خود درمان کرد؛ قسمت اعظم سال را در نیویورک سپری کرد.
در سال ۱۹۵۰ رایش “مرکز تحقیقات Orgonomic” (OIRC)را در زیرزمین خانهاش در “مین” تاسیس کرد. هدف او جلوگیری از رشد عضلانی در کودکان از بدو تولد بود؛ اما در سال ۱۹۵۲، زمانی که یک پرستار شکایت کرد که درمانگر پسرش را به masturbate آموختهاست، باید تعطیل شود.
در سال ۱۹۵۱، رایش ادعا کرد که انرژی کیهانی دیگری را کشف کردهاست که به آن تابش مرگبار orgone (dor)گفته میشود و گفتهاست که تجمع آن نقشی در بیابانزایی داشتهاست. او یک “سوپر ابر ” طراحی کرد، که معتقد بود میتواند انرژی orgone را در جو رفع کند و باعث ریزش باران شود.
او قبل از اینکه توسط دو کشاورز برای بارش باران در سال ۱۹۵۳ توسط دو کشاورز انتخاب شود چندین آزمایش انجام داد. او در صبح ششم جولای ۱۹۵۳ از ماشین خود استفاده کرد و آن شب باران آمد
آخرین سال های زندگی
هنگامی که “orgone باتری” در میان گروهی از مردم محبوب شد، FDA شروع به تحقیق درباره آن کرد. سرانجام در فوریه ۱۹۵۴، شکایتی تنظیم شد و به دنبال دستور دائم در مورد حمل و نقل ایالتی “orgone شتاب دهنده و ترفیع آنها شد.
رایش، که از توهمی که دوستان قدرتمند در دولت داشت رنج میبرد، حاضر نشد در دادگاه حاضر شود. متعاقبا در ۱۹ مارس ۱۹۵۴، این حکم به طور پیشفرض اعطا شد و دستور تخریب تمامی باتریها، قطعات و دستورالعمل آنها را داد.
چندین کتاب Reich که به orgone اشاره شد نیز متوقف شدند.
پس از این که این دستور صادر شد، سلامت روانشناختی رایش به وخامت بیشتری دچار شد و او بر این باور بود که زمین تحت حمله UFOs بودهاست، که او آن را “آلفای انرژی” مینامید.
با مسلح کردن باتری، او به نام بشقابپرنده را در طول شب تعقیب میکرد و آن را “نبردی کامل بین سیارهای” میخواند.
در ماه مه سال ۱۹۵۶، یک نماینده سازمان غذا و دارو (FDA)که به عنوان یک مراجع ژست گرفته بود، سفارش یک کالای با بار یافته را داد.
یکی از دستیاران رایش به دام افتاد و آن را با پست به ایالت دیگری فرستاد. در نهایت، رایش و یکی از دستیاران او به تحقیر دادگاه محکوم شدند.
در ۷ می سال ۱۹۵۶، رایش به دو سال حبس محکوم شد.
اگرچه او در دادگاه عالی درخواست استیناف کرده بود، اما هیچ چیز از آن نرسید و او در ۱۲ مارس ۱۹۵۷ به زندان فدرال Danbury فرستاده شد. در همین حال، تمام ادبیات باتری در دستور دادگاه از بین رفت.
در ۱۹ مارس رایش به زندان فدرال Lewisburg منتقل شد و در آنجا آخرین روزهای عمرش را گذراند. درخواست وی از عفو ریاستجمهوری کاهش یافت. با این حال امیدوار بود که بزودی آزاد شود، اما این اتفاق نیفتاد.
آثار عمده
ویلهلم رایش به خاطر کتاب ۱۹۳۳ خود به خاطر “تجزیه و تحلیل شخصیت” به خاطر میآید. در آن، او استدلال میکند که ساختار کاراکتر، یک سیستم ویژگیهای ثانویه، سازمانهای مقاومت است که افراد با آن از مواجهه با اختلال روانشناختی اجتناب میکنند.
دو کار مهم دیگر او “روانشناسی جمعی فاشیسم” (۱۹۳۳)و “انقلاب جنسی” (۱۹۳۶)بود. در اولین کتاب، او تلاش کرد تا توضیح دهد که چرا مردم به استبداد رای میدهند اگر چه این مفهوم به نفع آنها نیست. در کتاب دوم، او به طور عمده با اختلال روانشناختی جنسی سروکار داشت.
خانواده زندگی شخصی
در ۱۹۳۹، رایش اندکی پس از حرکت به آمریکا، Ilse Ollendorff را ملاقات کرد. به زودی، آنها شروع به زندگی با هم کردند و او شروع به سازماندهی زندگی خود با نگاه کردن به کتابهایش و کمک به او در آزمایشگاههای خود کرد. تنها پسرشان، پیتر، در سال ۱۹۴۵ متولد شد و در ۱۹۴۶ با هم ازدواج کردند.
در سپتامبر ۱۹۵۱، رایش Ilse را طلاق داد، زیرا فکر میکرد که او یک رابطه دارد؛ اما او برای مدتی دیگر به کار خود ادامه داد.
رایش سوم در ۳ نوامبر ۱۹۵۷ در اثر نارسایی قلبی درگذشت.
تحقیقات علمی ویلهلم رایش
Bioenergetic Analysis
آنالیز Bioenergetic، روشی برای درمان تمرکز بر ذهن، بدن و جریان انرژی بین آنها، براساس این فرض است که ذهن و جسم به عنوان یک عمل میکنند. اگر چه رویکرد انسان گرایانه توسط برخی افراد در نظر گرفته میشود، این رویکرد در روانکاوی ریشه دارد و از روش درمانی، کار بدنی و تحلیل بیان بدن استفاده میکند.
Gestalt Therapy
درمان گشتالت، که توسط فریتز ، لورا پرلزو پاول گودمن در دهه ۱۹۴۰ توسعه یافت، یک شکل تجربی و انسانی از درمان است که در اصل به عنوان یک جایگزین برای روانکاوی مرسوم طراحی شدهاست. روانپزشکان گشتالت و مراجعان آنها از تکنیکهای خلاقانه و تجربی برای افزایش آگاهی، آزادی و جهت خود استفاده میکنند. واژه gestalt از کلمه آلمانی به معنی شکل یا شکل است، و به کاراکتر یا ماهیت چیزی اشاره میکند.
Libido
لیبیدو میل جنسی یک فرد است. در تئوری روانکاوی، از آن برای اشاره به غریزه زندگی به طور کلی استفاده میشود. زیگموند فروید در اصل از انرژی زندگی به عنوان درجه اول استفاده میکرد، اما بعدها نظریه او را مورد بازبینی قرار داد تا عبارت از ابراز عشق، حفظ خود، و لذت را در بر گیرد. در روانشناسی تحلیلی، میتوان از آن برای اشاره به نیروی زندگی استفاده کرد که تقریبا تمام فعالیتهایی از جمله بیولوژیکی، اجتماعی، فرهنگی، جنسی و خلاق را تامین میکند.
Body Psychotherapy
رواندرمانی بدن، شاخهای از درمان که بر تعامل بین بدن و ذهن تمرکز دارد، براساس اصل جسم و ذهن کار میکند که در وحدت کاربردی کار میکند. با توجه به چندین شاخه علم و روانشناسی، این روش درمان یک روش درمانی فراگیر است که میتواند در هر دو روش درمانی فرد و هم مورد استفاده قرار گیرد.
رواندرمانی بدن شامل لمس، تنفس، و تکنیکهای حرکت برای رسیدگی به طیف وسیعی از نگرانیهای ذهنی و جسمی است که ممکن است منجر به درمان افراد شود.
توصیه می شود فیلم زیر را مشاهده کنید :