شناخت درمانی چیست ؟‌

شناخت درمانی

نظریه شناختی اختلالات هیجانی، بر اهمیت روان شناختی باورهای افراد در مورد خود، دنیای شخصی (از جمله افراد زندگی آنها) و آینده تأکید دارد که اصطلاحاً سه گانه شناختی نامیده می شود.

وقتی افراد ناراحتی هیجانی غیرانطباقی مفرطی را تجربه می کنند این با تفسیرهای سوگیرانه و مشکل ساز آنها در مورد این سه گانه شناختی:

خود، دنیا و آینده ارتباط دارد. برای مثال بیمارانی که افسردگی بالینی دارند بیشتر مستعد آن هستند که بر این باور باشند که ناتوان و درمانده اند و دیگران را قضاوتگر و عیب جو و دنیا را تیره و بدون پاداش تلقی کنند.

به همیت ترتیب بیماران دچار اختلالات اضطرابی ممکن است مستعد آن باشند که خود را به شدت آسیب پذیر و دیگران را تواناتر و آینده را پر از احتمال بروز فجایع شخصی بدانند.

در ادامه با کلینیک اعصاب و روان هیربد همراه باشید

هر چند دیدگاه های بیمار معیوب و کژکار است اما به وسیله فرآیندهای شناختی که نگهدارنده آنهاست تداوم می یابند. شناخت درمانی، درمان کوتاه مدت و ساختار یافته ای است که در آن بیمار و درمانگر با هم فعالانه می کوشند به اهداف درمان دست یابند؛ اهدافی که به مشکلات فعلی بیمار و حل آنها معطوف است.

شناخت درمانی در افسردگی، اختلال وحشتزدگی (پانیک)، اختلال وسواسی جبری، اختلالات شخصیت و اختلالات شبه جسمی به کار می رود. این درمان معمولاً به صورت فردی انجام می شود، ولی روش های گروهی نیز گاه مفید بوده است. درمانگر می تواند دارو هم در کنار این درمان تجویز کند.

درمان افسردگی نمودگاری (پارادایمی) از رویکرد شناختی است. در شناخت درمانی فرض بر این است که بطور کلی ادراک و تجربه فرآیندهای فعّالی هستند که هم داده های درون نگرانه و هم داده های مشاهده ای در آنها نقش دارند.

شناخت واره های بیمار معرف ترکیب از محرک های درونی و بیرونی هستند.

نحوه ارزیابی افراد از موقعیّت ها عموماً در شناخت واره های آنها (افکار و تصاویر بصری ذهنی) مشهود است. این شناخت واره ها جریان اصلی هشیاری یا میدان پدیداری آنها را تشکیل می دهند که بازتاب شکل بندی آنها از خود، دنیا، گذشته و آینده شان است.

تغییر در محتوای ساختارهای شناختی زمینه ای، بر حالت های عاطفی و الگوی رفتاری افراد تأثیر می گذارد. بیماران از طریق درمان روان شناختی  می توانند از تحریف های شناختی خودآگاه شوند. اصلاح ساختارهای شناختی معیوب و ناکارآمد منجر به بهبود بالینی می شود.

نظریه شناختی افسردگی

طبق نظریه شناختی افسردگی، کژکاری های شناختی هسته مرکزی افسردگی را تشکیل می دهند و تغییرات عاطفی و جسمی و سایر خسایص همراه با افسردگی نتیجه این کژکاری هاست.

مثلاً بی احساسی (آپاتی) و کمبود انرژی، نتیجة انتظار شکست در همة حوزه هاست. به همین ترتیب، بی ارادگی، بدبینی فرد و احساس نومیدی ریشه دارد. از دیدگاه شناختی، افسردگی را می توان براساس سه گانه شناختی (افکار منفی در مورد خود، جهان و آینده) توضیح داد.

هدف از درمان، تخفیف افسردگی و پیشگیری از عود آن است که از طرق زیر حاصل می شود: کمک به بیمار در شناسایی و سنجش شناخت های منفی خود؛ ایجاد طرحواره های جایگزینی که انعطاف بیشتری داشته باشند؛ و تمرین شناخت ها و نیز پاسخ های رفتاری جدید. با اصلاح نحوه اندیشیدن فرد، اختلال روان پزشکی می تواند تخفیف یابد.

راهبردها و فنون

این درمان نسبتاً کوتاه مدت است و حدود بیست و پنج هفته طول می کشد.

اگر بیمار در عرض این مدت بهبود نیافت، در تشخیص باید تجدید نظر کرد. درمان نگهدارنده را هم می توان به مدت چندین سال انجام داد. در شناخت درمانی هم مثل سایر رواندرمانی ها خصوصیات درمانگر در توفیق درمان مهم است. درمانگر باید گرمی و صمیمیت خود را به بیمار نشان دهد،

تجربه زندگی هر بیمار را بشناسد، و با خود و بیمار واقعاً روراست و صادق باشد. او باید بتواند ارتباطی ماهران و پرتعامل با بیمار خود برقرار کند.

شناخت درمنگر در آغاز هر جلسه باید دستور کار را تعیین کند، به بیمار تکلیف منزل بدهد که در فاصلة جلسات انجام دهد، و مهارت های تازه را به او بیاموزد. درمانگر و بیمار باید فعالانه همکوشی کنند. سه مؤلفه شناخت درمانی عبارت است از جنبه های آموزشی، فنون شناختی، و فنون رفتاری.

جنبه های آموزشی

جنبه های آموزشی این درمان شامل توضیح سه گانة شناختی، طرحواره ها، و منطق معیوب بیمار به او می شود. درمانگر باید به بیمار بگوید که او در طول درمان فرضیه هایی طرح خواهد کرد و آنها را خواد آزمود. شناخت درمانی مستلزم توضیح کامل دربارة رابطه افسردگی با تفکر، حالات عاطفی، و رفتار و نیز منطق تمامی وجوه درمان است و این برخلاف درمان های روان کاوانه است که مستلزم توضیحات چندانی نیستند.

شناخت درمانی چیست ؟‌
شناخت درمانی چیست ؟‌

فنون شناختی

رویکر شناختی این درمان شامل چهار فرآیند است: آشکار کردن افکار خودآیند بیمار، آزمودن آنها، شناسایی فرض های غیرانطباقی زیربنایی آنها، و آزمودن اعتبار آن فرض ها

استخراج افکار خودآیند

افکار خودآیند که تحریفات شناختی هم خوانده می شوند، شناخت هایی واسط وقایع خارجی و واکنش هیجانی فرد به آن وقایع اند.

مثلاً این عقده که «مردم به من می خندند، وقتی ببینند که توپ را چه قدر بد می اندازم» فکری خودآیند است و برای کسی پیدا می شود که از او خواسته اند در بولینگ شرکت کند و او رد کرده است. نمونة دیگر پیدایش این فکر که «از من خوشش نمی آید» در کسی است که شخص دیگری در راهرو از کنارش رد شد و به او سلام نکرده است.

هر اختلال روانشناختی نیمرخ شناختی معینی از افکار تحریف شده برای خود دارد که اگر شناخته شود، چارچوب مداخلات مشخص شناختی را معلوم می کند.

نیمرخ شناختی اختلالات روان پزشکی

اختلال افسردگی ← دیدگاه منفی درباره خود، تجربیات، و آینده

حمله نیمه شیدایی (هیپومانیا) ← دیدگاه خود بزرگ بینانه درباره خود، تجربه فعلی و آینده

اختلالات اضطرابی ← ترس از خطری جسمی یا روانشناختی

اختلال وحشتزدگی (پانیک) ← تفسیر غلط از تجارب جسمی و روانشناختی و حمل بر فاجعه کردن آنها

هراس ها ← خطر در موقعیت هایی معین و قابل اجتناب

اختلال شخصیت پارانوئید← سوگیری منفی، تداخل و از این قبیل در دیگران

اختلال تبدیلی ← تصور نابهنجاری حرکتی و یا جسمی

اختلال وسواسی – جبری ← هشدار دادن یا تردیدهای مکرر درباره امنیت و نیز انجام اعمالی مکرر برای محصور کردن خطر

رفتار انتحاری ← نومیدی و نقص در حل مسأله

بی اشتهایی عصبی ← ترس از چاق و یا بی قرار بودن

خود بیمار انگاری ← خود را مبتلا به یک اختلال طبی جدی دانستن

آزمودن افکار خودآیند

 درمانگر باید مثل یک معلم به بیمار کمک کند که اعتبار افکار خودآیند خود را بسنجد.

هدف، تشویق بیمار به دست کشیدن از افکار خودآیند غلط یا مبالغه آمیز پس از بررسی دقیق آنهاست.

بیماران اغلب خود را به خاطر بروز اشکال در چیزهایی سرزنش می کنند که به هیچ وجه تحت کنترل آنها نبوده است.

در این موارد درمانگر باید کل موقعیت را با بیمار مرور کند و به او کمک کند که علت دیگری برای وقایع ناخوشایند پیدا کند.

ارائه توضیحات جایگزین در مورد وقایع روش دیگری برای تضعیف افکار خودآیند غلط و تحریف شده است.

شناخت درمانی چیست ؟‌
شناخت درمانی چیست ؟‌

شناسایی فرضیات غیرانطباقی

 همچنان که بیمار و درمانگر افکار خودآیند بیشتری را شناسایی می کنند، معمولاً الگوهای آنها پدیدار می شود. این الگوها قواعد یا فرضیات غیرانطباقی کلی است که زندگی فرد را جهت می دهد. نمونه این قواعد چنین است:

“اگر بخواهیم خوشحال باشم، باید کامل باشم” و “هیچ کس از من خوشش نمی آید، چون دوست داشتنی نیستم”.

این قواعد بالاجبار فرد را به دلسردی و شکست و نهایتاً به افسردگی سوق می دهند.

آزمودن اعتبار فرضیات غیرانطباقی

 سنجش صحت فرضیات غیرانطباقی هم شبیه سنجش صحت افکار خوآیند است.

یکی آزمون خیلی مؤثر آن است که درمانگر از بیمار بخواهد که از اعتبار فرضیات خود دفاع کند. مثلاً بیمار ممکن است بگوید که همیشه باید تا حداکثر توان خود کار کند؛ درمانگر می تواند بپرسد: “این همه کار کردن چرا این قدر برایت مهم است.”

فنون رفتاری

فنون رفتاری و شناختی کاملاً به هم مرتبط اند، به این صورت که فنون رفتاری شناخت های غیرانطباقی و غلط را می سنجند و اصلاح می کنند. هدف کلی از این فنون کمک به بیماران در پی بردن به غلط بودن فرضیات شناختی شان و آموختن راهبردها و راه های جدید برخورد با مسائل است.

برخی از فنون رفتاری در شناخت درمانی از این قرار است: زمانبندی فعالیت ها، احساس تسلط و لذت، تجزیه تکالیف، تمرین شناختی، آموزش اتکا به نفس، ایفای نقش، و فنون تغییر توجه. زمانبندی فعالیت ها براساس ساعت یکی از نخستین کارهایی است که دردرمان انجام می شود.

بیمار باید هر کاری که می کند، ثبت کند و با درمانگر آنها را مرور کند.

علاوه بر این از بیمار خواسته می شود که مقدار احساس تسلط و لذتی را که با هر فعالیت پیدا می کند، تعیین کند. بیمار با این کار اغلب در کمال تعجب یاد می گیرد که خیلی بیشتر از آنچه فکر می کرد، بر فعالیت ها مسلط است و از آنها لذت می برد.

درمانگر برای ساده کردن موقعیت و فراهم کردن امکان خرده موفقیت اغلب تکالیف بیمار را به چند تکلیف فرعی تجزیه می کند که تجزیه تکالیف خوانده می شود تا به بیمار نشان دهد که می تواند موفق شود.

تمرین شناختی نیز آن است که بیمار مراحل مختلف مواجهه با یک چالش و تسلط بر آن را تصور و تمرین کند.

بیماران، به ویژه بیماران بستری را باید تشویق کرد که با انجام کارهای ساده ای مثل مرتب کردن بستر، خرید وسایل روزمره و تهیه غذا به خود متکی شوند. این فرآیند را آموزش اتکا به نفس می نامند. ایفای نقش، فن قدرتمند و مفیدی برای تحریک افکار خودآیند و آموختن رفتارهای جدید است.

با فنون تغییر توجه نیز می شود به بیمار کمک کرد که اوقات سخت را پشت سر بگذارد؛ این فنون شامل فعالیت جسمی، تعامل با مردم، کار، بازی، و تخیل بصری است.

با توقف فکر یا تخیل بصری می توان رفتار تکانشی یا وسواسی را درمان کرد.

مثلاً بیمار همین که تکانه یا وسواسی بیگانه با ایگو را شناسایی کرد، افسر پلیس محله را با علامت ایست در دستش یا هر تصویر مهارکنندة دیگری را باید به تصور درآورد. با واداشتن بیمار چاق به اینکه خود را خوش هیکل و عضلانی تصور کند و بعد آموزش دادن به او که هرگاه میل به خوردن پیدا کرد، این تصویر را به ذهن خود بیاورد، می توان چاقی را هم درمان کرد. هیپنوتیزم یا خودآموزی هم می تواند این گونه تخیل ها را افزایش دهد.

در فنی که تجسّم هدایت شده خوانده می شود، درمانگر بیمار را به خیالپروری تشویق می کند. خیال هایی که می تواند به ارضای امیال (wish fulfillment) یا اقدام برای تسلط بر حالات عاطفی یا تکانه های ناراحت کننده تعبیر شود.

اثربخشی

شناخت درمانی را می توان برای درمان اختلالات افسردگی خفیف تا متوسط به تنهایی و برای اختلال افسردگی اساسی، در ترکیب با داروهای ضدافسردگی به کار برد.

مطالعات به وضوح نشان داده که شناخت درمانی مؤثر است و در برخی موارد حداقل با داروی تنها برابری می کند.

شناخت درمانی یکی از مفیدترین روان درمانی ها است که در حال حاضر برای اختلالات افسردگی در دسترس قرار دارد و درمان اختلالات دیگر هم نویدبخش بوده است.

همچنین در مطالعات دیده شده که شناخت درمانی برای افزایش رعایت دستورات دارویی به لیتیوم در بیماران دچار اختلال دوقطبی و به عنوان روشی کمکی در درمان ترک هرویین نیز مفید است.

 

منبع:

خلاصه ی روان پزشکی کاپلان و سادوک براساس DSM-5

لطفا امتیاز دهید

آزمون های روانشناختی

آخرین مقالات سایت

چرا باور داشته باشیم ؟

پایش و سنجش آنلاین نتایج درمان

نوبت دهی آنلاین

آزمون های آنلاین روانشناختی معتبر

امکان مشاوره آنلاین از طریق وب

ارتباط با درمانگران عضو باور

نسخه دارویی آنلاین و یادآور پیامکی

تست افسردگی، اضطراب، استرس

تست زیر بر مبنای مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس DASS-42 طراحی شده است و پاسخدهی به آن حدود 15 دقیقه زمان می برد.

ثبت نام جهت دسترسی بعدی شما به نتایج آزمونهایتان است.

تهیه و تنظیم: تیم تحقیق و توسعه باشگاه اعصاب روان هیربد