- چرا لازم است که سلامت روانشناختی پدران را نیز برای سلامت خانواده در نظر بگیریم؟
- پدر شدن دریایی از تغییرات بیولوژیکی و احساسی است
- تأثیرات روانشناختی که والدین تجربه میکنند
- پدر حامی و دلسوز پدر خوبی است
- داشتن یک پدر حامی و دلسوز به نفع همه اعضای خانواده است
- رسیدگی به اپیدمی سکوت، در برابر اختلالات روانشناختی پدران جوان
در چند سال اخیر جهش بزرگی در درک سلامت روانشناختی خانواده و مادران ایجاد شده است اما زمانی که نوبت به پدران جوان میرسد هنوز هم در زمان قدیم به سر میبریم. در ادامه با کلینیک اعصاب و روان هیربد همراه باشید.
چرا لازم است که سلامت روانشناختی پدران را نیز برای سلامت خانواده در نظر بگیریم؟
حمایتی برای چالشها و تغییراتی که یک پدر ابتدای تولد فرزند با آن روبهرو میشود صورت نمیگیرد و حتی تحقیقات کافی در این زمینه انجام نشده است. برای بسیاری از مردان پدر شدن یک موضوع گیج کننده، دردناک و پرتنش است. در واقع تحقیقات نشان میدهد که ۲۵ درصد از مردان در سال اول به دنیا آمدن فرزندشان دچار افسردگی میشوند. اصولاً این افسردگیها گزارش و درمان نمیشوند.
حمایت نکردن از پدران باعث به وجود آمدن یک حفره عمیق در تلاش بی وقفه ما در مورد سلامت روان اعضای خانواده میشود. خوشبختانه گروه کوچک اما رو به رشدی از محققان و پزشکان تحقیقات خود را در این زمینه شروع کردهاند. آنها در صدد هستند تا تغییرات و چالشهای پیش روی پدران جوان را پس از به دنیا آمدن فرزندشان بررسی کنند.
پدر شدن دریایی از تغییرات بیولوژیکی و احساسی است
صاحب فرزند شدن یک مرحله خیلی بزرگ از زندگی هر زن و مردی است. این مرحله با تغییرات بیولوژیکی، روانشناختی و حتی تغییرات روابط همراه است که پس از بلوغ هرگز دیده نمیشود. در حالی که اکثر زوجها راجع به تأثیر این تغییرات بر مادر اطلاعات دارند، تعداد بسیار کمی از آنها چیزی درمورد تاثیر این تغییرات بر پدران جوان میدانند. به خصوص راجع به تغییرات بیولوژیکی و هورمونی در پدران جوان که ممکن است بر رفتار و خلق و خوی آنها نیز تأثیر بگذارد.
از چند ماه پیش از تولد کودک،سطح تستسترون پایینتر از سطح پرولاکتین خواهد بود و هورمون هایی مانند وازوپرسین افزایش پیدا میکنند تا مغز مرد را برای پدر شدن آماده کند. در سال اول تولد کودک تمام بخشهای مغز یک مرد با این تغییرات هورمونی تغییر پیدا میکند. این تغییرات به او مهارتهای حیاتی چون نگهداری از کودک را میبخشد. این تغییرات شامل افزایش حساسیت به گریه، افزایش ظرفیت پیوند عاطفی و قدرت رسیدگی به بقیه نیازهای کودک را برای پدران جوان به ارمغان میآورد. همانگونه که این تغییرات هورمونی در بانوان مشکلاتی را ایجاد میکند، در پدران هم میتواند باعث ایجاد مشکلاتی همچون افسردگی و تغییر رفتار شود.
تأثیرات روانشناختی که والدین تجربه میکنند
از لحاظ روانشناختی پدران جوان با یکی از بزرگترین چالشهای رشد مغز خود روبهرو هستند. طبق نظر دکتر بروس لینتون، موسسه انجمن پدر، سازمان ملی حمایت از پدران، پدر شدن شامل یک سری مراحل ذهنی بسیار دشوار است.
یک مرد برای پدر شدن بهتر است اختلافات خود را با پدرش حل کنند و با احساس عدم اعتماد خود کنار بیاید. همچنین باید یاد بگیرد که به دیگران وابسته باشد و اجازه دهد دیگران هم به او وابسته باشند و بهتر است گروهی از پدران را پیدا کند. هیچ یک از این مراحل بدون درک و حمایت میسر نخواهد شد.
پدران جوان با مشکلات و چالشهایی در ارتباط با شریک زندگیشان نیز مواجه میشوند که چندان قابل پیشبینی نیست. ناگهان بحث و گفتگو و حل مسائلی راجع به تربیت فرزند موضوع اصلی رابطه آنها میشود. در عین حال رضایت و رابطه طرفین اولویت نیست. حالا مردانی که برای صمیمیت و حمایت عاطفی به شریک خود پناه میبردند با یک دنیا حس گناه و ناراحتی و با تمام سردرگمی سعی میکنند در حالی از همسرشان حمایت کنند، که خود همه چیز را فدا کردهاند.
در مواجهه با مسائل مالی در خانوادههای بزرگ و همچنین اینکه ممکن است همسرشان هم در مرخصی باشد، پدران جوان اضطراب شدیدی را در محل کارشان تحمل میکنند. آنها دائما نگران درآمد و کاراییشان سرکار هستند فشاری که از زمان شغل اولشان تا به امروز تجربه نکردهاند.
جای تعجب ندارد که یکی از بزرگترین تغییرات روابط زنان و مردان بر سر بحثهای این دوره از رابطه آنهاست.
پدر حامی و دلسوز پدر خوبی است
با کمک همسرانشان، گروه های پدران و پیشگیری و درمان اختلالات روانشناختی با دارو (اگر نیاز باشد) پدران جوان میتواند حس غرور و افتخار به خانوادهشان را احساس کنند. همچنین میتوانند احساس خواسته شدن داشته باشند و در نتیجه بتوانند با اضطراب و شکهای این دوره خود کنار بیایند.
یک پدر به سرعت میتوانند از منافع احساسی هورمون عشق یا همان اکسی توکسین که هنگام مراقبت، بازی و صحبت با کودک خود در بدن آنها ترشح میشود استفاده کند. هنگامی که پدر به فرزندش در مورد دنیای پیرامونش میآموزد حس معنوی و رضایتبخشی در او پدید میآید. در چند سال اول زندگی فرزندان زمانی که یک پدر حس کند که به آغوش کشیدن فرزندش چه تاثیر مثبتی بر زندگی او می گذارد، خواهد توانست دوباره احساسات و عواطفش را بازنگری کرده، تمام سعی خود را بکند که به فرزندانش اطمینان و آرامش ببخشد.
در کشورهایی مانند سوئد،نروژ و فنلاند به مردها نیز برای به دنیا آمدن فرزندشان مرخصی داده میشود. طبق تحقیقات به عمل آمده مشخص شده است که این مرخصی باعث افزایش اعتماد به نفس آنها شده و همچنین تمایل بیشتری به نگهداری از کودک خود داشتهاند تا اینکه فقط نان آور خانه و حمایت کننده مالی خانواده باشند.
داشتن یک پدر حامی و دلسوز به نفع همه اعضای خانواده است
پدران حامی و دلسوز به تمام خانواده خود یاری میرساند. یک آمار ملی نشان داده است که وجود یک پدر که همیشه همراه خانواده خود است، باعث میشود در آینده، کودکان کمتر درگیر مشکلات رفتاری شوند. این پدران از بسیاری جهات به تربیت فرزندانی با شخصیت و مهارت های بهتر کمک میکنند. این کودکان در زمینه تحصیل، حل مسئله و فعالیتهای اجتماعی بهتر ظاهر میشوند.
بیشتر از مهارتهای شناختی، پدرانی که از لحاظ احساسی در دسترس هستند میتواند تاثیر بسزایی در رشد عاطفی کودکان خود داشته باشند. کودکان این نوع پدران جوان روابط اجتماعی قویتری دارند و همچنین در کنترل احساسات خود بهتر عمل میکنند و گاهی از هوش عاطفی بالاتری برخوردارند. تحقیقات نشان میدهد هر چه پدران در کنترل احساسات خود بهتر عمل کنند فرزندانشان نیز در این مورد بهتر عمل میکنند.
پدری که از لحاظ روانشناختی سلامت باشد باعث بهبود شرایط روانشناختی همسرش هم خواهد بود. تحقیقات اثبات کردهاند که همسران مردانی که از لحاظ احساسی فعال و سالم هستند از زمان بارداری تا پس از تولد اضطراب و حالتهای افسردگی کمتری را تجربه خواهند کرد، برای مثال افسردگی پس از زایمان.
رسیدگی به اپیدمی سکوت، در برابر اختلالات روانشناختی پدران جوان
با حمایت و توجه، بسیاری از پدران جوان میتوانند این معضلات را پشت سر بگذارند. ولی متأسفانه اکثر مردان چنین حمایتی را دریافت نمیکنند. دادههای جدید روانشناسی همه به یک مسئله اشاره دارند: پدران جوان هم به اندازه مادران جوان از اختلالات روانشناختی رنج میبرند.
از هر چهار پدر جوان یک نفر در ایالات متحده آمریکا ۴ هفته پس از تولد کودک خود از افسردگی مفرط رنج میبرد. بالای ۵۰ درصد از مردان زمانی افسردگی را تجربه کردند که همسر آنها نیز به افسردگی پس از زایمان مبتلا شده بود. همچنین حدود ۱۸ درصد از مردان از اضطراب شدید رنج میبردند به حدی که نیاز به درمان و مراقبت داشتند.
این فقط شروع این پرونده است چون اکثر این مشکلات از سمت پدران جوان بازگو نمی شود و بنابراین بدون اینکه تشخیص داده و درمان شود باقی میماند.
به خاطر صلاح خانوادههایمان و پدرانمان بیایید وانمود نکنیم که نقش و مشکلات آنها به اندازه بانوان اهمیت ندارد. بیایید تمرکز خود را به سلامت روانشناختی تمام خانواده معطوف کنیم.
منبع: Psychology Today