- اختلال شخصیت خودشیفته (Narcissistic Personality Disorder یا NPD) چیست؟
- علائم و نشانههای اختلال شخصیت خودشیفته
- مرزهای سالمی را تنظیم کنید
- همه مسائل را شخصی نکنید و به خود نگیرید
- تأیید کنید.
- در جای دیگر به دنبال پشتیبانی و هدف باشید
- نحوه ترک یک فرد خودشیفته
- بعد از ترک فرد خودشیفته
- نیاز به کمک فرد مبتلا اختلال شخصیت خودشیفته
آیا کسی را می شناسید که انتظار تحسین مداوم را دارد؟
فردی که فکر میکند از همه بهتر است، اما با کوچکترین انتقاد از کوره به در میشود؟
این افراد دارای اختلال شخصیت خودشیفته هستند. نکاتی که در این مطلب گردآوری شده است، میتواند به شما در تشخیص و مقابله با خودشیفتگی کمک کند.
برای آشنایی با راهکارهای مقابله ای با فرد خودشیفته در ادامه مطلب با کلینیک اعصاب و روان هیربد همراه باشید.
اختلال شخصیت خودشیفته (Narcissistic Personality Disorder یا NPD) چیست؟
کلمه خودشیفتگی در فرهنگ ما غالباً تحریف میشود و برای توصیف کسی استفاده میشود که به نظر میرسد بیش از حد مغرور یا خودپسند است.
اما از نظر روانشناختی، خودشیفتگی به معنای عشق به خود نیست.
حداقل یک عشق واقعی نیست. دقیق تر است که بگوییم افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته (NPD) عاشق یک تصویر ایده آل و پر زرق و برق از خود هستند.
آنها عاشق این وجهه اغراق شده از خود هستند، دقیقاً به این دلیل که به آنها اجازه میدهد از احساس ناامنی درونی جلوگیری کنند.
اختلال شخصیت خودشیفته شامل الگویی از خودمحوری، تفکر و رفتار متکبرانه، عدم همدلی و توجه به افراد دیگر و نیاز بیش از حد به تحسین است.
غالباً دیگران افراد مبتلا به NPD را ترسو، کسی که با احساسات دیگران بازی می کند، خودخواه، زورگو و مصرّ توصیف میکنند.
این روش تفکر و رفتار در هر زمینه ای از زندگی خودشیفتگان جاری بوده و همه را تحت تأثیر قرار میدهد. از کار و دوستی گرفته تا روابط خانوادگی و عشق.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفتگی در برابر تغییر رفتار خود بسیار مقاوم هستند، حتی اگر این موضوع مشکل ساز باشد.
آنها گرایش دارند که تقصیر خود را گردن دیگران بیاندازند. از این گذشته، آنها بسیار حساس هستند و نسبت به حتی کوچکترین انتقادها، اختلاف نظرها یا مشکلات ناشی از درک آنها (که به نظر آنها حملات شخصی است) واکنش نشان میدهند.
برای افرادی که در زندگی فرد خودشیفته هستند، ساده تر این است که فقط با خواستههای او کنار بیایند تا از خشم و غضب در امان بمانند.
با این حال، با درک بیشتر در مورد اختلال شخصیت خودشیفته، میتوانید خودشیفتگان را در زندگی خود بشناسید، خود را از بازیهای قدرت آنها محافظت کنید و مرزهای سالم تری برقرار کنید.
علائم و نشانههای اختلال شخصیت خودشیفته
بزرگ نمایی از اهمیت خود
بزرگنمایی مشخصه اصلی خودشیفتگی است. بزرگنمایی بیش از استکبار یا غرور، یک حس برتر بودن غیر واقعی است.
افراد دچار اختلال شخصیت خودشیفته معتقدند که آنها بی نظیر یا “ویژه” هستند و فقط توسط افراد ویژه قابل درک هستند.
آنها فقط میخواهند با دیگر افراد، مکانها و چیزهای با سطح بالا ارتباط برقرار کنند و در ارتباط باشند.
خودشیفتگان معتقدند که آنها از همه بهتر هستند و انتظار دارند که به رسمیت شناخته شوند، حتی اگر هیچ کاری برای کسب آن نکرده اند.
آنها غالباً درباره دستاوردها و استعدادهای خود دروغ میگویند.
وقتی که در مورد کار یا روابط صحبت میکنند، تنها چیزی که میشنوید این است که چقدر مشارکت دارند، چقدر عالی هستند و افراد موجود در زندگیشان چقدر خوشبخت هستند که آنها را دارند.
آنها ستاره غیرقابل انکار بازی و همه افراد در بهترین حالت بازیکن معمولی هستند.
افراد خود شیفته در دنیایی خیالی زندگی میکند که از توهمات عظمت آنها پشتیبانی میکند
از آنجا که واقعیت دیدگاه والای آنها را در مورد خودشان پشتیبانی نمیکند، خودشیفتگان در دنیای خیالی زندگی میکنند که با تحریف، خود فریبی و تفکر جادویی پیش میرود.
آنها خیالات خود را با شکوه موفقیت نامحدود، قدرت، درخشش، جذابیت و عشق ایده آل میچرخانند که باعث میشود احساس ویژه بودن و کنترل داشته باشند.
این خیالات آنها را از احساس پوچی درونی و شرم محافظت میکند، بنابراین حقایق و عقاید مخالف با آنها نادیده گرفته میشوند و یا دور از منطق در نظر گرفته میشود.
هر چیزی که حباب فانتزی آنها را تهدید کند، با دفاعی شدید و حتی عصبانیت روبرو میشود، بنابراین کسانی که اطراف افراد خودشیفته هستند میآموزند که با دقت به انکار واقعیت آنها بپردازند.
افراد خودشیفته نیاز به تمجید و ستایش مداوم دارند
حس برتر بودن خودشیفتگی مانند بادکنکی است که به تدریج باد خود را بدون جریان مداوم تشویق و به رسمیت شناختن از دست میدهد.
تعریف و تمجید گاه و بیگاه کافی نیست. خودشیفتگان برای تغذیه نفس خود به غذای مداوم نیاز دارند، بنابراین خود را با افرادی که مایل به پذیرش وسواس آنها برای تأیید هستند، احاطه کرده اند.
این روابط کاملاً یک طرفه است. به طوری که اگر در توجه و تمجید تحسین کننده وقفه یا کاهشی وجود داشته باشد، خودشیفتگان با آن به عنوان یک خیانت رفتار میکنند.
استحقاق
از آنجا که خودشیفتگان خود را ویژه میدانند، انتظار رفتار مطلوب را دارند. آنها واقعاً معتقدند که هرچه میخواهند، باید بدست آورند.
همچنین انتظار دارند که اطرافیانشان به طور خودکار همه حساسیتهایشان را رعایت کنند.
این تنها ارزش آنهاست و اگر آنها را پیش بینی نمیکنید و هر نیاز آنها را برآورده نمیکنید، پس در زندگی آنها بی فایده هستید.
و اگر قصد دارید که از خواسته آنها سرپیچی کنید یا در عوض به طور کاملاً “خودخواهانه” از آنها چیزی بخواهید، خود را برای پرخاشگری، بی احترامی یا شانه خالی کردن آماده کنید.
افراد خودشیفته بدون احساس گناه و شرم از دیگران سوء استفاده میکنند
خودشیفتگان هرگز توانایی شناسایی احساسات دیگران را ندارند و نمیتوانند خود را در جای دیگران قرار دهند.
به عبارت دیگر، فاقد همدلی هستند. آنها از بسیاری جهات، افراد موجود در زندگی خود را به عنوان اشیاء در نظر میگیرند تا به نیازهای آنها جواب دهند.
به عنوان یک نتیجه، آنها دو بار در مورد استفاده از دیگران برای رسیدن به اهداف خود فکر نمیکنند.
بعضی اوقات این استثمار بین فردی مخرب است، اما غالباً واضح و روشن است. خودشیفتگان فکر نمیکنند که چگونه رفتار آنها بر دیگران تأثیر میگذارد.
و اگر این نکته را خاطرنشان کنید، متوجه نمیشوند و درک نمیکنند. تنها چیزی که آنها درک میکنند نیازهای خودشان است.
افراد خودشیفته دیگران را مورد آزار و اذیت، ترس و زورگویی قرار میدهند و یا تحقیر میکنند
افراد دچار این اختلال هر وقت با کسی روبرو میشوند که به نظر میرسد چیزی را که آنها ندارند، دارند احساس تهدید میکنند، خصوصاً افرادی که اعتماد به نفس دارند و محبوب هستند.
آنها توسط افرادی که نمیخواهند مطیعشان باشند یا به هر طریقی آنها را به چالش میکشند، تهدید میشوند.
مکانیسم دفاعی آنها تحقیر آن افراد است. تنها راه برای خنثی کردن تهدید و برپا نگه داشتن غرور و خودشیفتگیشان، تحقیر کردن افراد است.
آنها ممکن است این کار را به صورت پشتیبانانه و یا براندازانه انجام دهند، انگار که میخواهند نشان دهند که شخص از دید آنها چقدر حقیر و خوار به نظر میرسد.
یا ممکن است با توهین، نامگذاری، زورگویی و تهدید به حمله شخص را مجبور به پیروی از خود کنند.
دچار خیالات و توهمات غیرممکن نشوید
خودشیفتگان میتوانند بسیار مغناطیسی و جذاب باشند. آنها در ایجاد تصویری خارق العاده و تمسخرآمیز که ما را به خود جلب میکند خیلی حرفهای هستند.
ما به اعتماد به نفس ظاهری و رؤیاهای بلند آنها جذب میشویم و آنها عزت نفس ما را متزلزل میکنند.
گیر کردن در قلاب آنها آسان است، با این فکر که آنها آرزوی ما را برآورده میکنند تا احساس مهم تر و زنده تر داشته باشیم. اما این فقط یک خیال پردازی پرهزینه است.
افراد دارای اختلال شخصیت خودشیفته نیازهای شما را برآورده نکرده یا حتی تشخیص نمیدهند.
مهم است که به یاد داشته باشید که خودشیفتگان به دنبال شریک زندگی نیستند. آنها به دنبال تحسین کنندههای مطیع هستند.
تنها ارزش شما برای خودشیفتگان به عنوان کسی است که میتواند به آنها بگوید که چقدر عالی هستند تا نفس سیری ناپذیر آنها را ارضا کنند.
خواستهها و احساسات شما دیده نمیشوند.
به روشی که خودشیفتگان با دیگران رفتار میکند، نگاه کنید.
اگر فرد خودشیفته دروغ بگوید، خیانت کند، صدمه روانی بزند و به دیگران بی احترامی کند، بدانید که او در نهایت با شما هم همانگونه رفتار خواهد کرد.
به این خیال باطل که شما برای او با همه فرق دارید و با شما اینگونه رفتار نمیشود، نیافتید.
عینک خوشبینی را درآورید.
شما باید شخصیت واقعی خودشیفتگان در زندگیتان را ببینید و نباید آنها را آنجوری ببینید که میخواهید باشند.
بهانههای بد رفتاری یا به حداقل رساندن صدمه ای که به شما میزنند را متوقف کنید، انکار باعث نمیشود که آنها از بین بروند.
واقعیت این است که خودشیفتگان در برابر تغییر بسیار مقاوم هستند، بنابراین سؤال واقعی که باید از خود بپرسید این است که آیا میتوانید به طور نامحدود با آنها زندگی کنید.
بر رؤیاهای خود متمرکز شوید.
به جای اینکه خود را در هذیان خودشیفتگان گم کنید، به چیزهایی که برای خودتان میخواهید تمرکز کنید.
چه چیزی را میخواهید در زندگی خود تغییر دهید؟ چه امکاناتی را میخواهید توسعه دهید؟
برای ایجاد واقعیتی پرتحرک تر باید از کدام خیالات دست بکشید؟
مرزهای سالمی را تنظیم کنید
روابط سالم مبتنی بر احترام و مراقبت متقابل است. اما خودشیفتگان قادر به رفتار متقابل در روابط خود نیستند.
موضوع این نیست که آنها مایل نیستند، آنها واقعاً قادر نیستند این کار را بکنند، چون شما را نمیبینند. حرفهای شما را نمیشنوند.
شما را به عنوان کسی که خارج از نیازهای خودشان باشد، نمیشناسند.
به همین دلیل، خودشیفتگان مرتباً حد و مرزهای دیگران را میشکنند.
علاوه بر این، آنها این کار را با احساس مطلق حق به جانب بودن انجام میدهند.
خودشیفتگان فکر بدون پرسیدن، به ایمیل و مکاتبات شخصی شما سرک میکشند، به مکالمات شما دزدکی گوش میدهند، بدون دعوت مهمانی میآیند، ایدههای شما را سرقت میکنند و به شما نظرات و توصیههای نادرست میدهند.
آنها حتی ممکن است به شما بگویند چگونه باید فکر کنید و احساس کنید.
شناختن این تخلفات مهم است، چرا که میتوانید مرزهای سالم تری ایجاد کنید، به طوری که نیازهای شما برآورده میشود.
برنامهای بچینید
اگر عادت دیرینه ای دارید که به دیگران اجازه دهید مرزهای شما را نقض کنند، گرفتن کنترل دوباره به آسان نیست.
با در نظر گرفتن اهداف و موانع احتمالی، خود را برای موفقیت آماده کنید. مهمترین تغییراتی که شما برای دستیابی به آن امیدوارهستید چیست؟
آیا در گذشته سابقه ارتباط با افراد خودشیفته داشته اید؟
تعادل قدرت بین شما و فرد خودشیفته چطور است؟
و این موضوع چگونه میتواند برنامه شما را تحت تأثیر قرار دهد؟
چگونه مرزهای جدید خود را اجرا خواهید کرد؟
پاسخ به این سؤالات به شما در ارزیابی گزینههای خود و تدوین یک برنامه واقع بینانه کمک میکند.
راهکاری ملایمی در نظر بگیرید.
اگر حفظ رابطه خود با خودشیفتگان برای شما مهم است، ناچار خواهید بود با ملایمت رفتار کنید.
با اشاره به رفتارهای آزار دهنده یا ناکارآمد آنها، به تصویر کمال گرایانهی آنها آسیب میرسانید.
سعی کنید پیام خود را با آرامش، احترام و تا حد امکان ملایمت تحویل دهید.
به جای اینکه بر انگیزهها و اهداف آنها تمرکز کنید، بر اینکه نحوه رفتار آنها چه احساساتی در شما ایجاد میکند تمرکز کنید.
اگر با عصبانیت و تدافعی واکنش نشان دادند، سعی کنید آرام باشید.
در صورت لزوم از آنها دور شوید و بعداً مکالمات خود را دوباره مرور کنید.
مرزی تعیین نکنید، مگر اینکه شما مایل به نگه داشتن آن باشید.
شما از افرادی که دچار اختلال شخصیت خودشیفته هستند انتظار این را داشته باشید تا در برابر مرزهای جدید اعتراض کنند و حد و حدود شما را آزمایش کنند، بنابراین آماده شوید.
منتظر هرگونه عواقب باشید.
اگر عقب نشینی کنید، این پیام را ارسال میکنید که نیازی به جدی گرفتن مرزهای شما نیست.
برای سایر تغییرات در رابطه آماده باشید.
خودشیفتگان از تلاشهای شما برای کنترل زندگیتان احساس تهدید و ناراحتی میکنند.
برای جبران این ناراحتی، آنها میتوانند خواستههای خود را در سایر جنبههای رابطه افزایش دهند، فاصله بگیرند تا شما را مجازات کنند یا کنار گذاشتن مرزهای جدید را سلاح دلربایی و افسونگری استفاده کنند. محکم بایستید.
همه مسائل را شخصی نکنید و به خود نگیرید
خودشیفتگان برای محافظت از خود در برابر احساس فرومایگی و شرم، باید همواره کوتاهیها، ظلم و اشتباه خود را انکار کنند.
غالباً آنها با انداختن تقصیرهای خود به گردن دیگران این کار را میکنند.
مقصر بودن بابت مسائلی که تقصیر شما نیست یا ویژگیهای منفی که شما ندارید، خیلی ناراحت کننده است. اما هرچقد هم که سخت باشد، سعی کنید آن را شخصی نکنید.
واقعاً اشتباه شما نیست.
-
نسخه خودشیفته خود را ایجاد نکنید.
خودشیفتگان در واقعیت زندگی نمیکنند و در مورد افراد دیگر هم اینگونه فکر میکنند.
اجازه ندهید بازی شرم و سرزنش آنها باعث تضعیف عزت نفس شما شود. از پذیرش مسئولیت، سرزنش یا انتقاد ناخواسته خودداری کنید.
-
با خودشیفتگان بحث نکنید.
هنگام حمله، غریزه طبیعی این است که از خود دفاع کنید و اشتباه فرد خودشیفته را ثابت کنید.
اما مهم نیست که شما چقدر منطقی باشید یا استدلال شما چقدر منطقی است، بعید است که آنها حرفهای شما را بشنوند.
استدلال در مورد این نکته ممکن است اوضاع را به روشی بسیار ناخوشایند وخیم کند.
نَفَس خود را هدر ندهید. به سادگی به فرد خودشیفته بگویید که با نظر او مخالف هستید، سپس دور شوید.
-
خودتان را بشناسید.
بهترین دفاع در برابر توهین و پیش بینیهای خودشیفتگی، داشتن احساس قوی از خودتان است.
وقتی که نقاط قوت و ضعف خود را میدانید، هرگونه انتقاد ناعادلانه علیه شما را راحت تر میتوانید رد کنید.
-
تأیید کنید.
مهم است که از فکر نظرات خودشیفتگان و هرگونه تمایل به خوشبختی یا دلجویی توسط آنها دور شوید.
حال شما باید با دانستن حقیقت در مورد خودتان خوب باشید، حتی اگر فرد خودشیفته وضعیت متفاوتی را ببیند.
در جای دیگر به دنبال پشتیبانی و هدف باشید
اگر میخواهید با خودشیفتگان در یک رابطه بمانید، در مورد آنچه میتوانید و یا نمیتوانید انتظار داشته باشید با خود صادق باشید.
یک فرد خودشیفته قصد ندارد به شخصی که واقعاً برای شما ارزش دارد، تبدل شود، بنابراین پشتیبانی عاطفی و تحقق شخصی را باید در جایی دیگر جستجو کنید.
یاد بگیرید که روابط سالم چگونه هستند و چه احساس میدهند.
اگر عضوی از خانواده خودشیفته هستید، ممکن است حس خیلی خوبی برای رابطه و معاشرتی سالم نداشته باشید.
الگوی اختلال عملکرد خودشیفتگی ممکن است برای شما عادی باشد. فقط به خود یادآوری کنید که به همان اندازه که احساس خوبی دارد، باعث میشود احساس بدی هم بکنید.
در یک رابطه متقابل، شما احساس احترام، شنیده شدن و آزادی برای خودتان بودن خواهید کرد.
وقت خود را با افرادی سپری کنید که بازتاب صادقانه ای از شما بودن را به شما میدهند.
برای حفظ دیدگاه و جلوگیری از افتادن به دام تحریفات خودشیفتگان، مهم است که با افرادی که شما را هر جوری که واقعاً هستید میشناسند زمان سپری کنید و افکار و احساسات خود را تأیید کنید.
در صورت لزوم، در خارج از مدار خودشیفتگان دوستی جدید برقرار کنید.
برخی از خودشیفتگان برای داشتن کنترل بهتر، افراد را از زندگی خودشان جدا میکنند.
اگر شما نیز در این وضعیت هشتید، باید وقت خود را برای بازسازی دوستیهای متوقف شده یا ایجاد روابط جدید سرمایه گذاری کنید.
در کار، تفریح و در سرگرمی به دنبال معنا و هدف باشید.
به جای اینکه به دنبال خودشیفتگان باشید تا احساس خوبی در مورد خودتان داشته باشید، فعالیتهای معناداری را دنبال کنید که از استعدادهای شما استفاده میکنند و به شما کمک میکنند مشارکت کنید.
نحوه ترک یک فرد خودشیفته
پایان دادن به یک رابطه ناهنجار اصلاً آسان نیست. به ویژه خاتمه دادن به رابطه با شخص خودشیفته میتواند خیلی دشوار باشد، چرا که حداقل در شروع رابطه او خیلی جذاب و کاریزماتیک بوده و هنوز هم باشد.
بازی با احساسات توسط افراد خودشیفته، پاسخگو بودن به نیاز به جلب رضایت آنها، یا حتی تحریک پذیری وشک کردن به قضاوت خود خیلی آسان است.
اگر خیلی وابسته باشید، تمایل دارید وفادار بمانید تا نیاز شما به حفظ امنیت و آرامش خویشتن برطرف شود.
اما یادآوری این نکته حائز اهمیت است که هیچ کس سزاوار تحقیر، تهدید و آزار کلامی و عاطفی در یک رابطه نیست.
راههایی برای فرار از خودشیفتگان و شروع روند بهبودی وجود دارد.
اطلاعات خود را در مورد اختلال شخصیتی خودشیفتگی بالا ببرید.
هرچه درک بیشتری داشته باشید، بهتر میتوانید تکنیکهایی را که یک خودشیفته ممکن است، برای نگه داشتن شما در رابطه استفاده کند را بشناسد.
وقتی که شما فرد خودشیفته را تهدید به ترک کنید، او غالباً چاپلوسی و تجلیل (“بمباران عشق”) را بازی میکند که باعث میشود در وهله اول از تصمیم خود منصرف شوید.
یا وعدههای بزرگی راجع به تغییر رفتار خود میدهند که در واقع قصد ندارند آنها را حفظ کنند.
دلایل ترک کردنتان را یادداشت کنید.
روشن بودن دلیل نیاز به پایان رابطه میتواند به شما در جلوگیری از برگشت مجدد کمک کند.
لیست خود را در جایی دم دست مانند گوشی خود نگه دارید و وقتی که شروع به شک و تردید در مورد جدایی کردید یا فرد خود شیفته شروع به چاپلوسی و دادن وعدههای عجیب و غریب کرد، به آن رجوع کنید.
به دنبال پشتیبانی باشید.
در طول زمان رابطه با فرد خودشیفته، ممکن است او به روابط شما با دوستان و خانواده آسیب رسانده یا زندگی اجتماعی شما را محدود کرده باشد.
اما شرایط شما هر چه که باشد، باز هم تنها نیستید.
حتی اگر نمیتوانید به دوستان قدیمی دسترسی پیدا کنید، میتوانید از گروههای حمایتی یا مراکز پشتیبانی و انجمنهای مربوط به خشونت خانگی کمک بگیرید.
تهدید نکنید
بهتر است بپذیرید که فرد خودشیفته تغییر نخواهد کرد و وقتی شما آماده هستید، به راحتی ترک کنید.
تهدید یا تکرار زیاد فقط باعث میشود که او را از قصد و تصمیم خود آگاه سازید و آنها را قادر سازد تا رفتن شما را سختتر کنند.
اگر تهدید شدید یا مورد آزار و اذیت جسمی قرار دارید، فوراً کمک بگیرید.
اگر مورد تهدید یا آزار جسمی قرار گرفتید از نزدیکترین فرد یا خانواده یا دوست خود و همچنین از پلیس کمک بگیرید.
بعد از ترک فرد خودشیفته
ترک فرد خودشیفته میتواند ضربه بزرگی به احساس خود بزرگ بینی و غرور آنها باشد.
چرا که نفس آنها هنوز نیاز به تغذیه دارد، بنابراین اغلب سعی میکنند کنترل شما را به دست بگیرند.
اگر جذابیت و ” ابراز عشق” کار نمیکند، ممکن است آنها به تهدید متوسل شوند، شما را به بدنام کردن در بین دوستان و آشنایان متقابل تهدید کرده یا در رسانههای اجتماعی به شما توهین کنند.
تمام تماس با فرد خودشیفته را قطع کنید.
هرچه ارتباط بیشتری با آنها داشته باشید، امید بیشتری خواهند داشت که بتوانند شما را مجدداً به سیستم وصل کنند.
مسدود کردن تماسها، متنها و ایمیلهای آنها و قطع ارتباط با آنها در رسانههای اجتماعی امن تر است.
به خودتان حق ناراحت شدن بدهید.
در هر شرایطی، شکست میتواند خیلی دردناک باشد.
حتی پایان دادن به یک رابطه سمی میتواند احساس غم، عصبانیت، سردرگمی و اندوه از دست رفتن رؤیاهای مشترک و تعهدات را برای شما به همراه داشته باشد.
التیام ناراحتی میتواند زمان ببرد، بنابراین ساده بگیرید و برای پشتیبانی به خانواده و دوستان خود متوسل شوید.
انتظار نداشته باشید که فرد خودشیفته هم ناراحت باشد.
وقتی که این پیام در او هضم شد که شما دیگر به نفس او تغذیه نخواهید کرد، فرد خودشیفته به زودی به سراغ سوء استفاده از شخص دیگری میرود.
آنها احساس فقدان و گناه نمیکنند، فقط نیاز بی پایانی برای ستایش و تحسین دارند.
این کار آنها تقصیر شما نیست، بلکه نشانگر این است که چطور روابط آنها همیشه یک طرفه است.
نیاز به کمک فرد مبتلا اختلال شخصیت خودشیفته
به دلیل ماهیت این اختلال، بیشتر مبتلایان به NPD تمایلی ندارند که اعتراف کنند مشکلی دارند و حتی تمایلی به گرفتن کمک ندارند.
حتی وقتی این کار را انجام دهند، اختلال شخصیت خودشیفته میتواند برای درمان بسیار چالش برانگیز باشد. اما این بدان معنا نیست که هیچ امیدی نیست یا امکان تغییر وجود ندارد.
داروهای تثبیت کننده خلق، داروهای ضد افسردگی و یا اگر NPD با اختلال دیگری همراه است داروهای آنتی سایکوتیک گاهی اوقات در موارد شدید تجویز میشوند.
با این حال، در بیشتر موارد «روان درمانی»، اصلی ترین نوع درمان است.
با همکاری با یک درمانگر ماهر، میتوان یاد گرفت که مسئولیت اقدامات خود را پذیرفت، حس بهتری را ایجاد و روابط سالم تری برقرار کرد.
همچنین میتوان روی توسعه هوش هیجانی (EQ) خود کار کرد. EQ توانایی درک، استفاده و مدیریت احساسات به روشهای مثبت برای همدلی با دیگران، برقراری ارتباط مؤثر و ایجاد روابط محکم است.
مهمتر از همه، مهارتهایی که باعث ایجاد هوش هیجانی میشوند در هر زمانی میتوانند یاد گرفته شوند.
منبع: helpguide