اطلاعات فیلم هوانورد:
ژانر : بیوگرافی , خانوادگی , تاریخی
مدت زمان : ۱۷۰ دقیقه
محصول : آمریکا , آلمان
ستارگان : Leonardo DiCaprio, Cate Blanchett, Kate Beckinsale, Alec Baldwin
کارگردان : Martin Scorsese
۷٫۵/۱۰
خلاصه فیلم:
هوانورد فیلمی زندگینامهای محصول سال ۲۰۰۴ آمریکا به نویسندگی جان لوگان و کارگردانی مارتین اسکورسیزی است که بر مبنای زندگی هوانورد، تهیهکننده و کارگردان سینمای مشهور آمریکایی هوارد هیوز ساخته شده است. هوارد هیوز دچار بیماری اختلال وسواسی جبری بود.
درباره منتقد:
نقد زیر توسط دکتر ریموند فاولر انجام شده است. وکیل هیوز از ریموند د. فاولر، که در آن زمان استاد و رئیس بخش روانشناسی دانشگاه آلاباما بود، درخواست کرد که یک کالبد شکافی روانشناختی برای تعیین وضعیت روانشناختی هیوز انجام دهد. برای تکمیل کالبد شکافی، فاولر با پرسنل سابق هیوز و گزارش روزنامه، شهادت دادگاه، نامههای قدیمی و نامه مادر هیوز در مورد او و دیگر مدارک از جمله رونوشت هایی که از تماسهای تلفنی هیوز نوشته شده بود. استفاده کرد.
نقد فیلم هوانورد The Aviator :
هوانورد درواقع یک فیلم طولانی در مورد زندگی هوارد آر هیوز می باشد که در تاریخ ۲۵ دسامبر ۲۰۰۴ پس از گذشت ۹۹ سال از تولد هیوز در تاریخ ۱۹۰۵ اکران شد. با داشتن کارگردانی چون مارتین اسکورسیزی و ستاره ی سینما لئوناردو دیکاپریو،این فیلم به خوبی در لیست باکس آفیس قرار گرفت.
بررسی ها اکثرا مثبت بودند و حتی برخی بسیار با قدرت از این فیلم دفاع کرده بودند. این فیلم تا پایان سال جزو ۱۰ فیلم برتر قرار گرفت و اسکورسیزی و دیکاپریو هر دو نامزد جایزه ی اسکار شدند. بنابراین با درنظر گرفتن بسیاری از معیارهای استاندارد، هوانورد به عنوان یک سرگرمی ، به یک موفقیت حیاتی و مالی تبدیل شد. اما باید در نظر گرفت که چقدر این فیلم در به تصویر کشیدن خصوصیات شخصی و روانشناختی یک فرد معروف، ثروتمند و پیچیده موفق بوده است؟ با تمام احترام ، باید بگوییم که بسیار خوب بوده است.
زندگی هیوز، بسیاری از سال های قرن بیستم را شامل می شود، اما به استثنای خلاصه و فلاش بک هایی که به دوران کودکی او بر می گردد، این فیلم تنها به ۱۸ سال از زندگی او از سال ۱۹۲۸ تا ۱۹۴۶ را شامل می شود که از ۲۴ سالگی تا ۴۲ سالگی او رامورد بررسی قرار داده است.این دوره بهترین سال های زندگی او بود، چرا که دراین مدت او با معرفی مارک تجاری اش ، خود را به عنوان یک سرمایه گذار، هوانورد و یک فیلمساز معرفی کرد و زندگی بسیار اجتماعی و پرجنب و جوشی را گذراند.
تلاش برای پوشش زندگی هیوز در ۱۶۶ دقیقه کار بسیار سطحی بوده است. با این حال به عنوان یک کارگردان و با استفاده از یک فیلمنامه ی عالی از جان لوگان، اسکورسیزی با تمرکز بر روی بخش قابل مدیریت زندگی هیوز و استفاده از تکنیک های رهبری بینظیر برای انعکاس گذشته و آینده ی هیوز، توانست از این مشکل سطحی بودن اجتناب کند.
زندگی هوانورد
زندگی حرفه ای من اولین بار زمانی درگیر افسانه ی هیوز شد که مدت کمی پس از مرگ هیوز، توسط شرکت حقوقی املاک او،ازمن خواسته شد که از لحاظ روانشناختی بدن او را کالبد شکافی کنم و این روند را رهبری و هدایت کنم (فالور،۱۹۸۶).کالبد شکافی روانشناختی که برای تعیین علت مرگ درخصوص مواردی که علت مشخص نمی باشد، بکار می رود، اگر که داده های رفتاری کافی در دسترس باشد، می تواند برای تعیین وضعیت ذهنی فرد متوفی نیز مورد استفاده قرار گیرد.
خوشبختانه، هیوز یکی از معروف ترین مردان تاریخ بود و بسیاری از افرادی که او را می شناختند؛ هنوز هم در دسترس بودند، بنابراین می توانستیم در مورد او و عملکرد ذهنی و احساسی او در طول عمرش مواردی را یادبگیریم و به اطلاعاتی دست پیدا کنیم.
به طور کلی فیلم تصویری از هیوز را نشان می دهد که با آنچه از شخصیت او شناخته شده می باشد، سازگار است.بخشی از جنبه های مهم زندگی و نیز عمدتا به خاطر محدودیت زمانی و البته برای ساده تر کردن داستان حذف شده است.
علاوه براین، درست مانند بسیاری از بیوگرافی های سینمایی، برخی از حوادث اصلاح شده، تغییر پیدا کرده واز نظر زمانی نیز جابه جا شده اند تا به این طریق جریان روایت بهتر نشان داده شود.
بنابراین فیلم از لحاظ تاریخی دقیق نمی باشد؛ اما آنچه که در مورد هیوز به آن پرداخته شده است، تا حد زیادی درست می باشد وفیلم تصویر دقیق و شگفت آوری از یک دوره از زندگی او را نشان می دهد.
دوران کودکی هیوز دراین فیلم با یک صحنه ی کوتاه نشان داده شده است که در آن مادرش درحالی که خودش هم برهنه می باشد، کودک ۹ الی ۱۰ ساله اش را کاملا عاشقانه و خیلی با احتیاط حمام می کند و می شوید. او دائما از ترس خود در خصوص سلامتی و ایمنی فرزندش صحبت می کند، در خصوص خطرات به او هشدار می دهد و دائما می گوید که:
“تو در امان نیستی” .
صحنه بسیار مهم است چرا که نقش چشمگیری در آسییب شناسی شخصیت هیوز دارد. مادرش غیر از هیوز فرزند دیگری ندارد؛ او به شدت خودش را درگیر فرزندش کرده است و دائما در مورد هر جنبه از سلامتی پسرش نگران می باشد. هیوز به شدت با غیبت پدر رو به رو بود و روابط دوستانه ی کمی هم داشت، به همین دلیل تاثیر مادرش بر روی بسیار زیاد بود.
او با ترس از میکروب ها ، آسیب پذیری در مقابل اختلالات روانشناختی و البته اجتماع گریزی بزرگ شد. دوره ای که تحت پوشش این فیلم قرار گرفته بود، زمانی از زندگی او بود که این ویژگی ها کمتر نشان داده می شدند،اما درواقع موضوع اصلی فیلم همین ویژگی ها بودند که با افزایش استرس، آنها نیز قوی تر شده بودند و درنهایت او را از لحاظ احساسی، فلج و ناکارامد کردند.
فیلم هیوز را به عنوان یک فرد ۲۲ ساله ی رقت انگیز، بدون اعتماد به نفس و اجتماع گریز به تصویر می کشد. درطول این دوره او نسبت به دوران کودکیش اجتماعی تر شده است اما هنوز هم در اجتماع و جمع های زیاد خجالتی می باشد و البته افزایش ناشنوایی موجب می شود که تعاملات اجتماعی و گفتگو برای او سخت شود.
بیماری هوانورد
البته فیلم او را در جمع های اجتماعی بسیار راحت تر از حالت واقعی خود شخصیت هیوز نشان می دهد. ثروت او، ظاهر خوب او و دستاورد های او به عنوان یک فیلمساز و البته یک خلبان باعث به رسمیت شناختن او شد و او به شهرتی که دوست داشت، رسید. هیوز در صحنه ی اجتماعی هالیوود بسیار فعال بود، اما روابطش با دیگر افراد بسیار دور و سرد بود. به عنوان یک بچه، هیچ دوست نزدیکی نداشت، و همین روند در طول دوران بزرگسالی اش نیز ادامه یافت.
اختلال وسواسی- جبری هیوز (OCD) در فیلم به طور متناسب و با حساسیت زیاد نشان داده شده است. این اختلال ابتدا با موارد بسیار کوچک خودش را نشان می دهد و بعد درطول زمان روز به روز افزایش می یابد، درست همان اندازه که در زندگی واقعی برای خود هیوز اتفاق افتاد. البته یک سری موارد اشتباه هم وجود دارد. در فیلم هیوز گاهی به کاترین هیپبورن میگوید :
” من گاهی چیز هایی می بینم که وجود ندارد” که درواقع اشاره به این مورد دارد که ” ذهن من در حال از بین رفتن است (دارم عقلم رو از دست می دهم)” .
هیچ شواهدی وجود ندارد که نشان دهنده ی این باشد که هیوز در طول دوران زندگیش توهم های بصری یا حتی احساسات غیر واقعی داشته است، و حتی در مورد اینکه خودش هم دراین مورد به کسی چیزی گفته باشد، کاملا شک و تردید وجود دارد. در طول زندگیش، او داشتن هرگونه اختلال روانشناختی را با قدرت رد می کرد، هرچند خودش آگاه بود که بعضی از رفتار هایش ممکن است او را به گونه ای به دیگران نشان دهد که گویی دچار زوال عقل شده است.
همینطور که OCD او افزایش پیدا می کند، می بینید که او کاملا اجباری و بدون هیچ ضرورتی دست هایش را می شوید. با این حال، هیچ شهادتی وجود ندارد که بگوید که شستن دست ها واقعا برای هیوز مهم بوده است. او عمیقا از آلودگی هایی که از خارج از خانه می آمد، ترس داشت؛ با این حال به طرز چشمگیری در خصوص بهداشتش بی دقت بود.
او اغلب کثیف و ژولیده بود و در اواخر زندگیش حتی گاهی حمام نمی کرد و دندان هایش را مسواک نمی زد. او با خارج نشدن از خانه به جای تمیز کردن خودش، سعی می کرد که از میکروب هایی که خارج از خانه وجود دارند، دوری کند. درسال های بعد، او گاهی اوقات کارمندانش را مجبور می کرد که قبل از اینکه به چیزی دست بزند که ممکن است او بعدا به آنها دست بزند، دست های خود را چندین بار بشویند. تمایل ناخود آگاه او برای تکرار کردن جملات با خود، در زمان هایی که استرس داشته است، در مدت زمانی که فیلم پخش می شود، به دفعات نشان داده می شود.درزمان های مختلفی هم او دچار حملات پانیک می شده است، که در فیلم به خوبی شرح داده شده است.
زندگی هیوز پر از اتفاقات و فعالیت های زیاد بود است ، که حتی در این فیلم با زمان محدودش هم کاملا پوشش داده شده است به طوری که کارگردان مجبور بوده است که از یک اپیزود برای نشان دادن نمادین یک کلاس کامل از رفتارهای او استفاده کند. به عنوان مثال، هیوز با بسیاری از بازیگران فیلم ها در رابطه عاطفی بوده است، اما دراین فیلم تنها به رابطه ی او با کاترین هیپبورن به طور عمیق پرداخته شده است. دختران نوجوان بسیاری وجود داشت که او درگیر رابطه عاطفی با آنها شده بود، اما ده ها تن از آنها سنی بین ۱۴ یا ۱۵ سال داشتند.
وقتی شنیدم که لئوناردو دیکاپریو برای بازی نقش هیوز انتخاب شده است، با خود گفتم که انتخاب وحشتناکی می باشد.او در هیچ موردی چه قد، چه سردی و دور از دسترسی هیوز، به شخصیت اصلی شبیه نمی باشد؛ تا آن زمان اصلا یک نقش بزرگسال را بازی نکرده بود، و بیشتر از اینکه یک بازیگر جدی به نظر بیاید یک پسر بچه سال و بازیگوش به نظر می آمد.با این حال، اجرای فوق العاده ی او فورا نظر من را تغییر داد.حدود سی دقیقه از فیلم گذشته بود که دیکاپریو برای من کاملا به هیوز تبدیل شد. او به خوبی می توانست سطوح زندگی هیوز را بیان کند:
جذابیت او،رانندگی او، دیدگاه او وحتی اختلال روانشناختی عاطفی او. عملکرد دیکاپریو در قسمت هایی که در کنگره شهادت می دهد، بسیار استادانه است و به زندگی واقعی هیوز بسیار شبیه می باشد: هردو ی آنها چه دیکاپریو و چه هیوز به گل سرخی دراین رویداد تبدیل شدند. البته من کمی هم سعی کردم که این حقیقت را که پس از آن تصادف وحشتناک، چهره ی هیوز کاملا داغون شده بود و صورت خوش سیمایش از بین رفته بود را کنار بگذارم، چرا که دیکاپریو، در این شرایط به جز یک آسیب کوچک ، هنوز هم خوشتیپ باقی مانده بود.
این فیلم درنمایش دادن استرسی که هیوز تحمل می کرد، بسیار موثر بوده است. مطمئنا درک این مورد که چگونه یک فرد جوان که بسیار تلاش می کند و بر روی ثروت و شهرت خود ریسک می کند، دچار شکست می شود و سقوط می کند، سخت نمی باشد. شکست های احساسی او به وسیله ی دیکاپریو کاملا متقاعد کننده شرح داده شده است.
جالب این است که فیلم آن قسمتی را که هیوز به خاطر واکنش به شکست رابطه اش با کاترین هیپبورن، دریک استودیو فیلم باقی مانده بود ، برهنه و تنها بود و ادرار خودش را در یک بطری نگه می داشت را نیز نشان می دهد.در حقیقت ، این اتفاق بیست سال بعد و کمی بعد از شکست رابطه ی او با مدیر بازرگانی اش ، Noah Dietrich رخ داد. پس از آن قسمت ، در سال ۱۹۵۸ ، او دیگر نمی توانست یک زندگی اجتماعی نرمال را پیش بگیرد و بقیه ی عمر خود را برهنه، کثیف و خسته و مبهم، کاملا جداگانه در اتاق های تاریک تماشای فیلم سپری کرد.
بخش گسترده ای از زندگی روانشناختی هیوز در فیلم هرگز ذکر نشده است. پس از اتفاق دردناکی که او با هواپیمای XF-11 خود داشت، به شدت به مورفینی که برای کنترل درد خود استفاده می کرد، وابسته شد. به او کدئین داده شد تا به این طریق بتواند خودش را از مصرف مورفین خلاص کند، که موجب اعتیاد او در طول زندگیش شد.
او مقادیر زیادی از این ماده را مصرف می کرد که باعث می شد هیوز به شدت خمار و مست باشد و عملا در ساعات بیداری اش ناکارآمد شده بود، که این مورد نیز بر انزوای زندگی اجتماعی او که بخش سوم از زندگی هیوز را تشکیل می داد، اضافه کرد.
اولین وظیفه ی یک فیلمساز سرگرم کردن است، و این فیلم به خوبی این کار را انجام می دهد. این فیلم از لحاظ روح زندگی هیوز و اختلال روانشناختی درحال توسعه ی او کاملا درست می باشد ولی در جزییات خیلی دقیق نبوده است. این فیلم از لحاظ آسیب شناسی، درصد پایین تری را نسبت به شخصیت واقعی هیوز، به او نسبت می دهد، هرچند دوره ای که تحت پوشش این فیلم قرار گرفته است، احتمالا دوره ای می باشد که هیوز کمترین آسیب روانشناختی را داشته است و درواقع بیشتر خلاقیت و توانایی او را به تصویر کشیده است.
این فیلم هیچ اشاره ای به اعماق زندگی او وقتی که به عنوان یک پیرمرد، آنها را می گذراند، نکرده است.
آیا هوانورد را به عنوان یک فیلم سرگرم کننده و نیازمند تفکر به روانشناسان پیشنهاد می دهم؟
حتما.
آیا من آن را به عنوان یک تکلیف درسی به دیگران ارائه می دهم؟ احتمالا،البته قبل از آن به دانشجویان اخطار می دهم که فیلم فقط اسنپ شات هایی از اختلال روانشناختی درحال گسترش هیوز را نشان می دهد و میزان اختلالی که دراین فیلم نشان داده شده است، حداقل بوده است.هیوز اصلی و واقعی به طور کامل هیوزی نبود که توسط هالیوود ایجاد شده است.